می دانم
به خانه که بیایم
شمعدانی ها را
آب داده ای
باغچه ها را جارو زدهای
و باز با عطر شب بوها
کنار حوض خوابیدهای!
کنار خاطراتی که
پارسال
حدود همین روزها
می نوشتم
باز برایم تکرار می شوی
کاش
وقتی میآیم
همان لباس ها را
پوشیده باشی!
روی پاهایم بند نیستم
در را باز کن!
این دفه خیلی ساده و ملایم و آبی بود!
خیلی خوشمان آمد!! به عبارت دیگر حال کردیم اساسی!!
من اینطوری نوشتن رو بیشتر دوس می دارم!
شعرای منم نقد کنین دیگه!!!!
لذت شعری داشت و یادآوری. سپاس از این لحظه
سلام روی پاهایم بند نیستم
در را باز کن
ممنون
یک صفحه قبل سال کبیسه رسید و بعد
فرقی نکرد ،قید خدا را زدید و بعد
و بعد و بعد وبعد
به روزم و...
مرسی از خبر رسانیتون..باید چند بار دیگه بخونمش..!
زیباست
تو بیا
که از اول شب در صبح باز باشد
سلام به شما و ممنون
چندتا کار قبلی رو ه خوندم
خارج از بحث نقد و نگاه فنی که الان نه وقتش هست نه حواس جمعش کلن کارای شما رو دوس دارم.
حس خوبی بهم دست میده
ضمن اینکه کشف های خوبی مثل این نمونه دیدم تو کاراتون:
گاهی که لباس های تو را می پوشم
موهایم را
از انتهای روزی که رفتی
کوتاه می کنم
ممنون!
خدانگهدار
سلام
امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت داشته باشین
باز هم سلام آقای تهرانی . اگر اجازه بفرمایید از شعرتان در صفحه ادبی روزنامه استفاده کنم . اگر پاسختان مثبت است آدرس پستی خود را برایم بگذارید تا پس از چاپ برایتان ارسال شود
مرا با شیشه برقی وهم این جعبه گویا میازارید
مرا با دود وآهنها در این دنیا میازارید
مرا از این صناعتهای قلابی رها سازید
مرا آسوده بگذارید و با این دانش بی پا میازارید
مرا در کاغذ وتصویر پوشالی افسونه مپیچانید
مرا در منجلاب بوی گندوی تعارفها میازارید
مرا با وعده بیجای خوشبختی مخشکانید
مرا آزاد گردانید و روحم را میازارید
من از نظم دروغین شما بیزار بیزارم
به امیدی نشستم تا بیاید او امیدم را میازارید
مرا در چشمه خورشید و کوکبها رها سازید
مرا در بحر اسود تا به احمر غوطه ور سازید
مرا در آب اطلس هند وهم آرام
بشوئید وبه شاخ پر گل زنبق بیاویزید
مرا در چشم آهوی ختن برپهنه گلها رها سازید
مرا با بال پروانه به دنبال نوار نور بسپارید
مرا چون شعله عشقی به دامان دل اندازید
مرا با بال خوشرنگ ملائک همسفر سازید
مرا اندر نسیم صبح نوروزی به پای گل برافروزید
مرا خاکستر سردی کنید وبردل رودی در اندازید
مرا باپتک حکمت بر دل کوهی بکوبانید
مرا با اولیاء محشور گردانید واز باطل بپوشانید
مرا ساکت کنیدم ورنه آتش میزنم دل را
مرا ساکت کنیدم ورنه آتش میزنم دل را
و در که باز می شود
او هیچ چیز را به خاطر نمی آورد .....
تلخه . اما واقعی و سنگین ...
پارسال
همین روزها
وقتی پشت در بودی
و آرزو می کردی که کاش
همان لباس ها را پوشیده باشد
فکر تکرار امسال را می کردی؟
می نویسم د ی د ا ر
تو اگر بی من و دل تنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
----------
سلام دوست عزیز
بار دیگر وبلاگ بروز شد
منتظر حضور سبزتون هستم.
موفق باشی
سلام و درود فراوان
شاعر ی که بی قرار شده و این التهاب را به کارش و اطرافیانش منتقل می کند .
من نیز احساس کردم باید کاری کرد . روی پاهایم بند نیستم .
توصیفی زیبا و روان و تاثیر گذار . سپاس از احساسی که این گونه پر ز محبت القا کردید .
سلام دوست من از سطح کمی بالا بیا تا اندیشه ناب شعر در سطرها جاری شود
باز با عطر شب بوها کنار حوض خوابیده ای زیباست
با لی لی به روزم
سلام عزیزم .
آمدم و خواندم .
ممنون از دعوتت .
احساس خوبی بهم دست داد...
سلام
کار خوب و منسجمی بود
چون من هم خودم از هواداران شعر گفتار هستم و معتقد روایت در شعر گفتار حرف اول را می زند
و لی در پاراگراف:
«کنار خاطراتی که
پارسال
حدود همین روزها
می نوشتم
باز برایم تکرار می شوی »
من حس میکنم سطر حدود همین روزها کمکی به شعر نمیکنه در واقعه میتونه نباشه
این نظر منه شرمنده...
تا یادم نرفته شروع کار و پایان عالی بود مخصوصا سطر آخر..
مانا باشی
راستی سر بزن
سلام.
سطور مشعشع و تابناکی در شعرت وجود دارد اما به صورت میانگین رسالت کارهای قبلی ات را به دوش می کشد ...
من خوشباوری و خوشباوری_ نویسش را نم پسندم ...
اهل جمع آوری کامنت نیستم ....
به کسی هم کاری ندارم...
ولی ای کاش شعر سیالیت و سرعت سطر بیشتری داشت طوری که مخاطب را جا می گذاشت ....
سلام رضای عزیز
استفاده کردم
ولی شعر خیلی خطی بود
...
اپم بدو بیا
کاش............
سلام دوست خوب . شعر لطیف و زیبایی است اما به خوبی شعرهای قبلی ت نیست . موفق باشی .
این شعر مرا به یاد ننه سرما و عمونوروز انداخت . اما انتظار و غبن ی که در سایره شعر ها هست در این جا هم بصورت یک مشخصه سبکی تکرار شده است
نوروز پیروز
سلام دوست عزیز
خواندم و لذتی بسیار بردم
مانا باشی
ارادتمند چرک نویس
سلام
اشتیاق شاعر مخاطب را دنبال خود کشانده علیرغم استفاده معمولی از عناصر کهنه و قدیمی شده .
موید باشید
سلام.
زیبا بود.
مثل انتظار کنار شمعدانی ها
مثل عطر شب بوها.
راستی...
سال نو مبارک
سلام دوست عزیز
سروده با احساس شما را خواندم تصاویر خوب ، ساده و دلنشینی داشت.
[گل]
سلام
من برگشتم.
دلم براتون خیلی تنگ شده بود.
سلام دوست خوبم
ممنون که به وبلاگم سر زدی.همیشه منتظر نظرات خوبت هستم
سلام
ممنون که به من سر زده سر زدید!
راستی دوستان می توانند اشعار ، سروده ها و ترانه ها ی خود را در وبلاگ من به نمایش بگذارند. البته من هم در انتهای پست آدرس وبلاگ یا وبسایت شما را قرار می دهم تا بینندگان به آدرس خودتون مراجعه کنند.
این آدرس وبلاگ منه : http://mfall.blogfa.com
برای درخواست درج شعر به این لینک مراجعه کنید:http://mfall.blogfa.com/page/form1.aspx
سر زده به من سر بزنید ، خوشحال می شوم!!!
شعر خوبی ست ولی نیست چیزی که باید رفیق!
..
..
..
برو و بیا در محله ی حال!
سلام ... مطلب ساده و قشنگی نوشتی ... اما جسارتا باید بگم شعر نیست یه جور نثر ادبی یا دکلمه میشه گفت ... معمولا در شعر سپید حداقل یه جور موسیقی درونی وجود داره که بنده ی حقیر اون موسیقی و موزون بودن درونی رو نتونستم تو مطلب شما حس کنم ... البته شاید از بی ذوقی بنده بوده ... موفق باشی و هماره زنده و نویسا ... یا حق !
سلام رضا جان
از آشناییت خوشبختم و ممنون از دعوتت
زبان شعر هات رو دوست دارم چون روان و خیلی با احساس می نویسی .راستش بعد از خوندن کارت احساس خیلی دلنشینی بهم دست داد نمی دونم چرا ... با اینکه آدم سخت پسندی هم هستم
فقط یه چیزی ، پیشنهاد می کنم روی تصویر پردازی ها بیشتر کار کنی که این اتفاقات روزمره شاعرانگیه بیشتری پیدا کنند و بعد مفاهیم عمیقتری رو کشف کن و کشف هات رو کاشفانه ارائه کن ...
دوست داشتنی هستی
تندرست و شاد باشی
سلام
دست شما درد نکنه.
کار خوبی بود.
انگار پشت درها خالیست...
و عطر ها در فضا معلق مانده....
سال نو رو با تاخیر تبریک می گم...
سلام
شعر ت ضعیف تر از قبلی ها بود
انگار شعریتش رو از دست داده بود تصویرهاش کمتر بود ولی احساس قشنگی داشت
واااااااااااای چقدر تو این عکس لاغری رضا!!!!!!!!
سلام دوست گرامی
این پست
***دل بدست آور که حج اکبر است***
***از هزاران کعبه یک دل بهتر است***
[گل]
ویژگی بارز شعر شما ساده گویی در زبان است در عین اینکه دچار تکرارزدگی و عوام گویی نمی شوید.این سادگی در نوع خود مخاطب را جذب تصاویر ایجاد شده در شعر میکند که ارتباط محکمی با معنا و مفهوم دارد.
اما در بند اول شعر به نظر من اگر یکی از ای ها حذف بشوند به هارمونی شعر کمک بیشتری میشود مثلا این گونه:
می دانم
به خانه که بیایم
شمعدانی ها را
آب داده ای
باغچه ها را جارو زده
و باز با عطر شب بوها
کنار حوض خوابیدهای!
و در بند بعد آوردن کلمه ی باز لزومی ندارد در حالیکه تکرار می شوی دوبارگی رو به خوبی میرسونه و نیازی به تأکید بیشتر ندارد.
ممنون شما هم لینک شدید.
سلام عزیز
باشعری از گذشته برای خوانده شدن و.. بروزم
با تشکر می بینمت
آمدیم نبودید...
سلام دوست عزیز...مرسی از حضورت
خیلی خوبن نوشته هات...
حیف که نمیتونم اون جور که باید نظر بدمممم
آپ کردین خبرم کنین که از نوشته ها و شعرات استفاده کنم
خیلی خوبه..
فعلاٌ بای
سلام
با شعری جدید به روزم
به امید دیدار
سلام دوست من
خسته ام
بدرود
درود نصرا...خان بر آمیرزا رضا خان تهرانی شاعر باشی
چند شعر را که قرائت نمودیم رویکرد داستانگرایانه ی آمیرزا رضا خان درآن نمایان می بود که البت مبارک است و احسن.از آشنایی شما خرسندیم میرزا.
سلام دوست خوبم .
عالی بود چون همیشه ، لطیف و دلنشین :
کنار خاطراتی که
پارسال
حدود همین روزها
می نوشتم
باز برایم تکرار می شوی
برایت آرزوی بهترینها را دارم .
سلام
با مطلب جدیدی به نام
۱۰ کلید برای تقویت روحیه بروزم...
سلام....چه حس ساده و زیبایی
به منم سرکی بزنین....منتظرم
سلام
شعری ساده و لطیف ودلنشین بود ممنون.
روی پاهایم بند نیستم
در را باز کن!
آفرین!
سلام
مرسی از حضو رودعوت شما
کار ساده و دلنشینی بود
البته بنده در جایگاه نقد نیستم اما جسارتا نظرم این هست که بیشتر به یک نثر زیبا شبیه هست تا شعر سپید
موفق باشید
........تا بعد
رضای عزیز
خواندمت
شعری روان با طراوت عاشقانه وکمی آمرانه