رضا یوسف زاده تهرانی
شاعر و نویسنده
متولد هشتم اسفند و پنجاه و شش
تماس با شاعر:
۰۹۳۵۹۳۲۱۵۰۹
مکاتبه با شاعر:
کرج فردیس صندوق پستی
۴۷۷-۳۱۷۵۵
ایمیل نویسنده:
kalaghekhiss@yahoo.com
ادامه...
با اولین خوانش شعر این حس که این شعر می توانست طولانی تر از این نوشته شود به من دست داد گرچه خودم کوتاه می نویسم و کوتاهه را دوست دارم؛ به صفورا بگو دستش را از روی چشم هایم بردارد؛ آنقدر ساده و صمیمی بود که چند بار همین بند را خواندم اما ارتباطش با نتیجه نهایی شعر با باوری که همه از چشم بستن کودکانه دارند ارتباط دوری بود گرچه دوست داشتن همیشه زیباست
برای قشلاق بازوانت
عشایریترین آوارهی زمینم
که روزی از همین شبهای تار
خورشید را از سرگردانیهایم
نجات خواهم داد
کوهوارههایی به ضخامت تردید
و به بلندای خیانت را
پَست خواهم کرد
تا از تمامیت ارضیات
قبلهای بنا شود
رفیع
واژهای هجا شود
بلند
تا قطبنمای تمام
خورشیدهای سرگردان باشد
--------------------------------------
میبینید؟! فقط چند دقیقه کافی بود تا این نوشته رو بنویسم! اگر بنا باشه امثال این نوشتهها رو در همین چند دقیقهها بنویسم حداقل روزی بیست سی تا رو میتونم بنویسم و تا آخر هفته تبدیل به کتاب شده! نه این که بخوام ارزش کار شما رو پایین بیارم اما منظورم در کل اینه که شعر باید جوندارتر از این حرفها باشه.
شاد باشید.
آیدا
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 ساعت 05:46 ب.ظ
امروز تمام مریم های دنیا
به تو حسادت می کنند....
بسیار خیال انگیز و لطیف.
بقیه شعر اما انگار دلگویه ست برای آرامش شاعر و بس.
سلام دوست عزیز
کارتان را چندین بار خواندم و البته فکرکنم چون شعر برای شعر شاعر دیگری سروده شده بود باید شعر آن شاعر نیز خوانده شود تا با آن ارتباط بهتری گرفت. پیروز باشید.
شعرناب .::. سایت ادبی شعرناب
WWW.SHERENAB.COM
مجموعه اشعار شاعران معاصروجوان،بزرگترین سایت ادبی شعر و ادب فارسی.نقد تخصصی،داستان،شعر کوتاه،شعر نیمائی ،سپید،کلاسیک،غزل و افراغ اندیشه و غیره...
سلام. اونقدر دیر جواب دادید که من اصلا فراموش کردم موضوع بحث چی بوده و من چی گفته بودم! اما از پاسخی که برای من نوشته بودید مشخصه که هر چی که گفته بودم به هر حال به مذاق شما خوش نیومده! که البته این هم تازگی نداره و اصلا هم عجیب نیست. معمولا شاعران و نویسندگان ایرانی دوست دارند هر طور که شده در مقابل نقد کم نیارند و خودشون رو ثابت کنند و با منتقد کلکل کنند و ...! انگار که منتقد غرض و مرضی داشته و شاید پدرکشتگیای در بین باشد و ...! بعد هم طوری با من حرف زدهاید که انگار شما روی قله ایستادهاید و من توی کوهپایه دارم الک دولک بازی میکنم! البته من ادعای روی قله بودن ندارم اما تقریبا یه سی چهل سالی هم از زمان الک دولک بازی کردنم گذشته هر چند که اگر پاش بیفته هنوز الک دولک رو با شوق بازی میکنم و چهل و اندی سالی که از عمرم میگذره باعث نشده که بین من و دنیای کودکی فاصلهی زیادی بیفته. به قول شاعر:
من بر خلاف اکثر آدمبزرگها
با کودکان فقط دو سه تا فرق داشتم
از تصویرسازی و حس صحبت کرده بودید. با شما موافقم. حس که اساسیترین رکن شعره و تصویرسازی هم از ارکان مهم و تاثیرگذاره. اما باید بگم هیچکدوم از این دو رکن اساسی هم حضور پررنگی در شعر شما ندارند. یه شعر کوتاه مثال میزنم از آقای علیرضا راهب:
«جنگل ردپای باران است
ویرانه ردپای توفان
من ردپای توام
همیشه پشت در خانهات
تمام میشوم»
در همین شعر کوتاه که از چند جمله بیشتر تشکیل نشده ما با تصویرسازی، حس شاعرانگی، کشف شاعرانه، ایجاز، سهیم شدن مخاطب در شعر و پر شدن فضاهای خالی توسط ذهن مخاطب و ... روبرو هستیم. شعر از قدرت و انسجام خوبی برخورداره. حرف اضافهای نداره و به توضیح هم نیفتاده. اگر بخوایم همین شعر چند خطی رو معا کنیم میتونیم یک صفحه مطلب راجع بهش بنویسیم. این رو میگن یک شعر قوی و دارای حس و تصویرسازی و .... آیا چنین چیزی دربارهی اشعار شما هم صدق میکنه؟
من نه از دوستان آقای راهب هستم و نه از دشمنان شما! فقط خواستم نظری داده باشم. حالا اگه شما خوشتون نیومده من معذرت میخوام! شاید نباید نظری به جز تعریف مینوشتم!
موفق باشید.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
زیبا سرودید .....
ممنون
درود
سروده ی زیبای شما را خواندم
تشکر ازدعوت شما
سلام رضاجان
کارصمیمی وزیبایی بود بااجرایی متفاوت..
لذت بردم دعوتی بااحترام..
سپاسگزارم فراخوان خوبتان را
جاودانه آوای قلمتان
سلام شاعر گرامی
جناب رضا یوسف زاده تهرانی
با اولین خوانش شعر این حس که این شعر می توانست طولانی تر از این نوشته شود به من دست داد گرچه خودم کوتاه می نویسم و کوتاهه را دوست دارم؛ به صفورا بگو دستش را از روی چشم هایم بردارد؛ آنقدر ساده و صمیمی بود که چند بار همین بند را خواندم اما ارتباطش با نتیجه نهایی شعر با باوری که همه از چشم بستن کودکانه دارند ارتباط دوری بود گرچه دوست داشتن همیشه زیباست
با درود
کروب رضایی
سلام شاعر
لذت بردم.اما نه یه اندازه کارهای قبلی...
شاد باشید
سلام
کار خوبی بود لطیف و ساده..
واینکه
بروزم..
درود رضا جان
زیبا و دلنشین یود.برقرار باشی.
سلام
زیباست...
موفق باشید
سلام
ممنون از دعوتتون
به روز باشید.
سلام جناب یوسف زاده تهرانی
خواندمتان
متشکرم
من برایت دعا کرده بودم
که بگویی دوستت دارم
زیبا بود رفیق
موفق باشی
ممنون..خواندم و لذت بردم...مدت ها بود ننوشته بودید و نخوانده بودمتان...
من برایت دعا کرده بودم
که بگویی دوستت دارم!
سلام
خواندم و لذت بردم.ممنون
سلام بزرگوار
پایان زیبایی داشت شعرت.
با تشکر
چه روز ساکتی!...
انگار
هیچکس در دنیا نیست
یا شاید
من در دنیای کسی نیستم!..
برقرار باشید.
سلام.ممنون ار دعوتتون/پایان بندی بسیار زیبایی داشت/موفق باشید انشالله
سلام
بسیار زیباست.
کاش تیز تر می بود
ضربه با خنجر کند
آخر نامردیست.
www.seyedahmado.blogfa.com
پیروز باشید.
سلام و درود
امروز تمام مریم های دنیا
به تو حسادت می کنند
درود
تمام مریم ها به تو حسادت می کنند بسیار اشاره ظریف و زیبایی بود
زیبا بود دوست عزیز...
برای قشلاق بازوانت
عشایریترین آوارهی زمینم
که روزی از همین شبهای تار
خورشید را از سرگردانیهایم
نجات خواهم داد
کوهوارههایی به ضخامت تردید
و به بلندای خیانت را
پَست خواهم کرد
تا از تمامیت ارضیات
قبلهای بنا شود
رفیع
واژهای هجا شود
بلند
تا قطبنمای تمام
خورشیدهای سرگردان باشد
--------------------------------------
میبینید؟! فقط چند دقیقه کافی بود تا این نوشته رو بنویسم! اگر بنا باشه امثال این نوشتهها رو در همین چند دقیقهها بنویسم حداقل روزی بیست سی تا رو میتونم بنویسم و تا آخر هفته تبدیل به کتاب شده! نه این که بخوام ارزش کار شما رو پایین بیارم اما منظورم در کل اینه که شعر باید جوندارتر از این حرفها باشه.
شاد باشید.
امروز تمام مریم های دنیا
به تو حسادت می کنند....
بسیار خیال انگیز و لطیف.
بقیه شعر اما انگار دلگویه ست برای آرامش شاعر و بس.
سلام
ممنون از دعوت
خواندم و لذت بردم
بعد از مدت ها ....
سلام.
ممنون از دعوتتان. زیبا بود
سلام
ممنون بابت دعوت
خوندم و لذت بردم
پیروز باشی
سلام دوست عزیز
کارتان را چندین بار خواندم و البته فکرکنم چون شعر برای شعر شاعر دیگری سروده شده بود باید شعر آن شاعر نیز خوانده شود تا با آن ارتباط بهتری گرفت. پیروز باشید.
سپاسگذارم به خاطر حضور و لطف شما.متاسفانه مریم بالنگی و صفورای شعرهایش را نمی شناسم.پس ناگزیر نقد این کار،کار من نیست .
قلمتان مانا
مثل همیشه زیبا بود.///من فعلا شاعر بازنشسته ام. اصلا شعرم نمیاد.
سلام
شعر زیبایی خواندم و لذت بردم. شعر ماجرای قابل فهمی دارد...
تاخیر من را بر من ببخشایید
سال نو مبارک شاعر
مانا باشی و قلمت نویسا
به سختی از سر جایش بلند شد آرام
و با اشاره به من گفت...بهترم،افتاد
سلام...خواستم نظرتون رو راجع به این شعر بدونم...
یاعلی مدد.
با درود
نوروز بر شما شاد باد
موفق باشید
سلام
سال نو مبارک
در وبلاگم با شعر و متن و یک خبر به روزم و منتظر...
پیروز باشید.
درود
بسیار عالی است
پاینده باشید
درود برشما
آفرین بر قلمت.برقرار باشی.
شاعر چقدر خانه ی تو پنجره دارد
خوب است تو هستی و
در این خانه دری هست ...![گل]
به روزم بعد از دو سال
دعوتید برای خواندن
نظرات شما را به نقد جان خریدارم .
به روز باشید.
شعرناب .::. سایت ادبی شعرناب
WWW.SHERENAB.COM
مجموعه اشعار شاعران معاصروجوان،بزرگترین سایت ادبی شعر و ادب فارسی.نقد تخصصی،داستان،شعر کوتاه،شعر نیمائی ،سپید،کلاسیک،غزل و افراغ اندیشه و غیره...
سلام وبلاگم با یک خبر خوب به روز است نمی خوانید؟
خوش به حالت هنوز رمقی برای شعر گفتن داری تو این دنیای وانفسا
Salam.modati bod az sher fasele grefte bodam emshab ba khondane shoma lezat bordam.
Mana bashid
دوست عزیز...
به نقدشعرم ...میخوانمت
من از شعر پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
و در کوچه عطر عبور تو پر بود ... [گل]
سلام.منتظر نقد و نظر شماهستم
با احترام
سلام
سکوت آبادم با ترانه ای به روزه
منتظر نظرهاتون هستم
سلام شعر دیالوگ به روز است
وحضور سبز شما را انتظار می کشد
سلام و عرض ادب
دعوتید به شعر/...ممنون از حضورت
سلام. اونقدر دیر جواب دادید که من اصلا فراموش کردم موضوع بحث چی بوده و من چی گفته بودم! اما از پاسخی که برای من نوشته بودید مشخصه که هر چی که گفته بودم به هر حال به مذاق شما خوش نیومده! که البته این هم تازگی نداره و اصلا هم عجیب نیست. معمولا شاعران و نویسندگان ایرانی دوست دارند هر طور که شده در مقابل نقد کم نیارند و خودشون رو ثابت کنند و با منتقد کلکل کنند و ...! انگار که منتقد غرض و مرضی داشته و شاید پدرکشتگیای در بین باشد و ...! بعد هم طوری با من حرف زدهاید که انگار شما روی قله ایستادهاید و من توی کوهپایه دارم الک دولک بازی میکنم! البته من ادعای روی قله بودن ندارم اما تقریبا یه سی چهل سالی هم از زمان الک دولک بازی کردنم گذشته هر چند که اگر پاش بیفته هنوز الک دولک رو با شوق بازی میکنم و چهل و اندی سالی که از عمرم میگذره باعث نشده که بین من و دنیای کودکی فاصلهی زیادی بیفته. به قول شاعر:
من بر خلاف اکثر آدمبزرگها
با کودکان فقط دو سه تا فرق داشتم
از تصویرسازی و حس صحبت کرده بودید. با شما موافقم. حس که اساسیترین رکن شعره و تصویرسازی هم از ارکان مهم و تاثیرگذاره. اما باید بگم هیچکدوم از این دو رکن اساسی هم حضور پررنگی در شعر شما ندارند. یه شعر کوتاه مثال میزنم از آقای علیرضا راهب:
«جنگل ردپای باران است
ویرانه ردپای توفان
من ردپای توام
همیشه پشت در خانهات
تمام میشوم»
در همین شعر کوتاه که از چند جمله بیشتر تشکیل نشده ما با تصویرسازی، حس شاعرانگی، کشف شاعرانه، ایجاز، سهیم شدن مخاطب در شعر و پر شدن فضاهای خالی توسط ذهن مخاطب و ... روبرو هستیم. شعر از قدرت و انسجام خوبی برخورداره. حرف اضافهای نداره و به توضیح هم نیفتاده. اگر بخوایم همین شعر چند خطی رو معا کنیم میتونیم یک صفحه مطلب راجع بهش بنویسیم. این رو میگن یک شعر قوی و دارای حس و تصویرسازی و .... آیا چنین چیزی دربارهی اشعار شما هم صدق میکنه؟
من نه از دوستان آقای راهب هستم و نه از دشمنان شما! فقط خواستم نظری داده باشم. حالا اگه شما خوشتون نیومده من معذرت میخوام! شاید نباید نظری به جز تعریف مینوشتم!
موفق باشید.