اواخر یکی از این روزها
میآیی
موهایم را شانه میزنی
تمام ساعت ها را
برای پنج غروب کوک میکنی
و من برای آخرین بار
گریه می کنم
خواب هایم سیاه می شوند
خورشید
در تمام خیابان ها غروب میکند
و تو برای همیشه میروی!
بعداز ظهر یکشنبه است
نامه هایت را
به همسایه بالایی داده ام
و با تمام ترسی که دارم
به انتهای خیابان قبلی فکر می کنم!
سلام گرامی
شعرهای زیبایی خواندیم. انشاا... در فرصتهای آتی اگر تمایل داشتید آثارتان را به نقد می نشینیم.
نشست بهمن ماه شاعران ورامین با آثار خوانده شده منتظر دیدگاههای شما بزرگوار است.
یا علی- محمد قشقایی
سلام قربان
از احساس و کلام شیوایتان نهایت لذت را بردیم
با احترام تمام برای نوشیدن چند زلال دعوتید!
( کمی تا قسمتی طنز و در برخی نکات بسیار جدّی )
www.sherezolal100.blogfa.com
بازم سلام واحترام
سلام
زیبا بود و پر از واقعیت
خورشید در تمام خیابان ها غروب می کند
و تو برای همیشه می روی
دوسش داشتم عالی بود
ممنون
خوب بود و غم انگیز مرسی . یاحق
سلام دوست عزیز...........
شاید 10 ماه دوری فرصتی بود که کمی شاعر تر باشم
به روزم با خبرهایی از جشنواره شعر حماسه پرواز سرخ و دو شعر که بی صبرانه منتظر نقدتت هستن
یا علی گفتیم و..............
سلام خدمت شما دوست عزیز
" اسحق احمدی و رقیه دختر خالو صفر ... "
با این پست جنجالی به روزم و منتظر حضور گرم شما ...
شاد باشید ...
با تمام ترسی که دارم
به انتهای خیابان قبلی فکر میکنم
زیبا
سلام...
منتظر شعرای دلنشین جدیدتون هستم
سبز باشید.
سلام چرا شعر جدید نمی ذاری ؟
شعر این هفته ات خیلی نازه اونو بذار دوباره بخونمش ....
جناب اقای رضا تهرانی
فراخوان نقد این پست بانکول شعری از خانم بهاره فریس آبادی است لطفن با نقد و نظر خود برای روشنگری نوسرایان فرصتی بیافرینید
با احترام -- عه تا
سلام دوست عزیز
ببخشید که دیر اومدم
با لذت خواندمت
شاد باشی
زیبا مثل همیشه
دستت درد نکنه
جالب بود.با دوتا غزل قدیمی هستم.
سلام شعر قشنگی بود
رضا جان سلام به وبگاه خرس بیا با پستی تازه به روزم و منتظر نقد و نظر ارزشمند تو
سلام
گاهی برای انسان اتفاقاتی رخ میده که پیش زمینه شعر جدیدی میشه به نظرم شما از اتفاق خوب استفاده کردین تا پایان بندی که کمی ضعیف شده
ضمنا با هفت شعر کوتاه به روزم
[گل] 25 بهمن بزرگترین ازمون ملت ایران [گل]
درود ....
25 بهمن روز خشم ایرانیان
درود برایران و ایرانی [گل]
سلام
تهاجم فرهنگی
کنار رود سن ماوا گرفته
هوگو یک شاخه گل را پرورانده
"کوزت"وار او گلش را دوست میداشت
به گلدان دلش آن ریشه میکاشت،
جمال الدین بر او گاهی گذر داشت
و از حال و هوای او خبر داشت
ز تاریخ و زجغرافی ز شیمی
بدون وحشت از تکفیر دینی
به یکدیگر تبادل مینمودند
تمدن را تعامل مینمودند
شبی ویکتور هوگو آن شاخه گل
به سید داده بر قلبش بزد پل!
جمال الدین از آن مغرب گذر کرد
به سوی نیل تاریخی سفر کرد
درون مصر سفلی او حضر کرد
حضورش شیخ قاهر را خبر کرد
به الازهر گلیم رحل انداخت
معارف را به پیش اهل انداخت ،
مدرس بود و شوق دانش و درس
ز تاریخ و ز جغرافی بزد فحص
"کره" با خود به مسجد آورنده
زمین در ذهن پویا پرورنده
ولی ملا و شیخ قشری شهر
نبرده اندکی از علم او بهر
چنان آشوب و غوغائی بپا کرد
که "سید" را ز الازهر جدا کرد
شبیخون زد به دانشجو تشر کرد
تهاجم او به فرهنگ بشر کرد .
هرمز ممیزی
ممنونم از دعوتت. شعر روانی خواندم
سایه زده شده ام
اما
بروزم
سلام
ممنون از گذاشتن لینک، شما نیز با احترام لینک شدین
بدرود
سلام همسایه؟
اشعار قشنگ ومتنوعی دارین بارنگ وبوی ارغوانی .
پیروز باشی دوست من
می تونم یه سوال بپرسم؟؟شما چرا از روزهای هفته و زمستان خیلی استفاده می کنید...یادمه از مو کوتاه کردن هم خیلی تو شعرهاتون استفاده می کنین...
البته مثل همیشه زیباست اما حس می کنم شعراتون همه مثل هم شدن...
به غیر ازون شعر پایینی که برای الهام گفتید البته...
چرا پس اینطوری می نویسید... همشون مث همه ...
چقدر دلگیر بود ... اونم این موقع از شب ...