این برف هر کجا که ببارد
رد پای مرا سفید می کند
زمستان تو را سیاه!
بلند شو!
اسفند نزدیک است
و من از ترس تولد
باز به سه شنبه هفته پیش
بر می گردم.
همه جا بوی گریه می گیرد
و دختران محله پایین
مرا با دست نشان می دهند.
از خودم کنار کشیده ام
و میدانم
یکی از همین هفته ها
دوباره از ترس نیامدنت
موهایم را کوتاه می کنم
لباس رسمی می پوشم
و به زمستان های بعدی
فکر می کنم...
سلام
شعرتون رو خوندم
کار زیبایی بود
فقط به نظرم جای یک دلیل کلی خالی بود
و ربط سه شنبه ...
در کل سطرهای خوبی داشت
و لذت بردم
ممنون
امان از دست دخترای محله ی پائین...لطفن یه نخ سیگار؟!
سلام
خوبید ؟؟
خوشحالم از آشنایی
شعر خوبی بود تنها یه پیشنهاد
و دختران محله پائین
مرا با انگشت هایشان
نشانه می گیرند (بهتر نیست از لحاظ ایهام می گم)
منم به روزم شاعر
برا نقد بر نمی گردی ؟
سلام آقای تهرانی
ممنونم برای حضور و دعوتتان
شعر را در منظر کلی زیبا دیدم و ایماژها را دوست داشتم اما استاد شاعری به من می گفت در شعر هرگز از تجربه های خیلی شخصی ننویس تا خواننده راحت تر با تو همراه شود یعنی به بیان دیگر از برخی سمبلهای درونی و شخصی خود شاعر باید گریخت. البته برخی از این سمبلها را می توان با دوستان صمیمی به اشتراک دید گذاشت اما برای خیل عظیم دیگر که از نا کجا آباد هم می آیند لمس واقعیتها ذهن را به دره های عمیقی می کشاند و خواننده در دنبال کردن رشته ی اندیشه ها و معانی دچار سختی فراوان می شود مخصوصا در دوران پست مدرن و فرا مدرن امروز که عقیده بر این است که شاعر پس از شعر می میرد و فقط شعر می ماند. مثلا صحبت از سه شنبه ی آشنای شاعر را می توان کمی محدود کرد. اما این روزها در هر وبلاگی می گردم می بینم که ابهام به قسمت مهم و اساسی از شعر سپید تازه بدل شده است. مثلا امروز با خواندن شعر شما از خودم پرسیدم چه چیز باعث می شود که راوی به خاطر ترس از نیامدن مخاطب خاص خود، لباس و مدل موهایش را عوض کند؟ بگذریم.من به دو خط ابتدایی شعر شما رغبت بیشتری دارم و به نظرم کار مهم را همانجا کرده اید که خواننده را به دنبال خود می کشانید.
مانا مانید
سلام همسایه ی عزیز
چیزی که در شعر خیلی می پسندم انتقال حس شاعر به مخاطب است . ت. در این شعر با زبان یک دست بار حسی زیادی را به دوش کلمه هات گذاشته ای که من خوب با تو هم حسی کنم و بترسم از روزتولد ام که دارد می آید و بترسم از دخترکان محله ی پایین که مرا به دست نشان می دهند و بترسم از نیامدن
به زمستان های بعدی فکر کن و با عشق بنویس . و زبان شعرت را قوی کن. بعضی کلمه ها توضیح اند و نبودنشان به شعرت کمک می کند.
من هم به روز کرده ام . بیا و این بار برای ام بنویس
شعر بسیار زیبایی بود با ژایان بندی غافلگیر کننده
اما ای کاش که اگر من بودم به جای واژه سیاه یا کبود را انتخاب میکردم یا از سر عصبانیت ؛رو سیاه؛ یا کسره ای برای زمستان می گذاشتم.
ممنون از دعوت ات شاعر
در شعر بی پیرایه سخن به میان آوردن هنری است ناب و دلنشین ، ساده و صمیمی از آشوب درون گفتن و آغازیدن محتوایی که تنها حس بکر شاعرانگی است که بعد همه ی درکیات جوانب به کشف و افشای درون پر تلاطم و روح همیشه مسافر و کنکاشگر خود می رسد . شاعر فهیم ما در نوشته اش نگاهی است معنا گرا و زبان صادق و ساده خود که به قولی مخاطب با درک جوانبش مشکلی ندارند و می توان گفت سریع به اصل موضوع و محتوا می رسد مخاطب ! و شاید به شکلی هم روانی در خوانش کار خواننده بدون تفکری عمیق تر از سطور عبور کند و ارتباطی آسوده با حس مشهود و قابل درک شاعر پیدا کند .
در کل نگاه ناب شماست و برداشت ذهنی و افشای درونی بینش شما/ تبریک بابت کار خوبتون و تشکر بابت دعوت !
پایا/ئاکو
سلام
شاید کمی دیر شد اما به راستی برای چه کسی مهم است؟! بیایید با خودمان رو راست باشیم! به هر ترتیب فرتوت برای مرحم نهادن بر زخم نویسندهاش باز هم بهروز شد زخم اینکه "هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک....." تو چرا؟
فرتوت به روز شد.
شاد باشید
یاحق
سلام دوست گرامی این شعر و چند تا از شعر های قبلی را نیز خواندم همگی حاکی از پختگی زبان و نسبتا پختگی معنا بودند و لذت بخش...
سپاسگذارم و باز هم سر می زنم
شاعر زی
سلام.
شعر خیلی زیبایی بود.لذت بردم.
راستی خیلی کم پیدا شدید.
جالب بود
درود
شعر زیبایی بود با حس های ظریف ونمادهای مشخص، زبان شعر هم در ترکیب ها وهمنشینی ها در حالت افقی شعر وهم تسلسل آن در ارتباط عمودی موفق عمل کرده بود.
عاشقانه ای که وجه عقلانی آن بیشتر انسان را به تامل وامی داشت این گونه شعرها دوست دارم
سلام دوست عزیز
مرسی از دعوتتون. جالب بود . به خوبی حسو منتقل کردید.
شاد باشید*
وقتی من می گوزم ،حباب های گرد تنبل طولانی به سطح آب می آیند سپس من صاف می نشینم
با یک شعر دیوانه به روزم
سلام
جالب بود
خوشحال می شم نظرات شمارو در مورد نوشته هام بدونم
باورت می شود ؟ من حالا هر وقت که دردی عمیق در قلبم دارم به سوزش و آهی آرام و حتی یک قطره اشک بس می کنم . و تو حتی نگاهت هم نمی لغزد تا دستم را بگیری که مبادا این لحظه آخرین نفسم باشد .
سلام
تبریک می گم. فکر می کنم از بهترین شعرهاتون بود. زبانی که مخاطب رو جلب می کنه و رفت و برگشت های زمانی در شعر بسیار خوب نشسته است. و کلمات خودشون حسشون رو بیان می کنن.
زیبا بود.
انسان دشواری وظیفه بود
درود!
با خبری سرخ
روایتی سیاه و سفید
و غزلی سبز
به روزم.
سلام
با کار کوتاهی بروزم ومنتظر حضور شما
سلام
ان طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است........
با غزلی به روزم
منتظر نگاه ارزشمندتون هستم
سلام
خواندمتون و رویکرد خوبی به لحاظ زبانی در کار دیدم
امیدوارم بیستر بهره مند شویم
بااحترام هجوووووووم
بلند شو!
اسفند نزدیک است
و من از ترس تولد
باز به سه شنبه هفته پیش
بر می گردم.
سلام
ممنون از حضور صمیمیت
آپ کردی بخبر
سلام عزیز
به روز هستم با
همه چی آرومه / من چقد خوشحالم :
یک شعر + حرف هایی که خیلی خلاصه شد .
--
خوشحال می شوم سری بزنید
--
با احترام
مهسا زهیری
سلام
یکم آشفته نبود؟
باتبادل لینک موافقید؟
با سلام و احترام
جدیدترین کتاب حقیر××××(خورشید خاموش)×××× با نگاهی نو به ماجرای شمس و مولوی (داستان و شعر) از چاپ در آمد. در این کتاب سعی شده است شمس و مولانا در قالبی کاملا جدید و نو ارائه شود در اینجا شمس بجای راه رفتن روی آب سوار قطار می شود و مولوی ما می تواند شعر نو و سپید نیز بسرایدو ... علاقمندان تهیه کتاب می توانند جهت سفارش پستی اثر و اثار قبلی به وبلاگ شخصی اینجانب http://wessal.blogfa.com/ مراجعه نمایید.ضمنا هزینه پستی ارسال آثار رایگان خواهد بود.
سلام جالبه این شعر آدم و به یاد شعرهای عاشقانه ی آقای فتحی مقدم می اندازد..بخصوص با این تکه ها:این برف هر کجا که ببارد دقیق همان گزاره در شعر ایشون...البطه ببخشید فضولی کردم آخه من با شعرهای ایشون زتدگی می کنم
سلام
بروزم ومنتظر[گل]
ین برف هر کجا که ببارد
رد پای مرا سفید می کند
سلام
تنها به همین اتفاق شاعرانه فکر کنید ولا غیر
باقی هر چه که سروده اید هذیان شاعرانه ای است که دامن گیرتان شده است
مرا بابت این همه جسارت خواهید بخشید که می دانم جز این هم نخواهد بود که شعر را برای شنیده شدن سرود ه اید و بس
درود بر شما...لذت بردم.
سلام سلام
مگه میشه با پسملم قهر کنم؟!!!
عالی بود پسر
حیف که تو مشق من نمی نویسی
سلام
کار خوبی خواندم و فکر می کنم این کار قابلیت ادامه دادن در مجاورت گفتارهای دیگر را دارد یعنی می تواند یک متن واحد دارای انگیزه های گفتمانی متفاوت باشد.
موفق باشید.
خیلی خوب ود...فقط چرا شما کوتاه کردن مو رو تو تمام شعرهاتون تکرار می کنین؟؟
شعری قشنگ با بیانی ساده و گیرا.
سلام.
شعرتون رو خوندم زیبا بود.
ممنون از حضورتون در وبلاگم.
خوشحال شدم.
سلام.قشنگ و زیبا .........از آشنایی با این بلاگ خوشحالم. با اجازه لینکت کردم
رضای عزیز واقعا شعر لطیفی بود بغض کردم......//////
فوق العاده س اینجا...!
فرشیده هم خوبه... 17 فروردین عروسیش بود... جای همگی خالی
وب گروهیمون هم تعطیل شد رفت پی کارش!
زیبا بود
:(
سلام. از لطریق لینکدونی وبلاگ 30pol با وبلاگ شما آشنا شدم. به باشگاه تشکیلات بیایید و نظر دهید خوشحال می شویم.
دعوتید به سیب نخورده
سلام رضای عزیز
به روزم
نگران نباش
قول می دهم
اگر بیایی
آنقدر پیر شده باشم
که ازنگاه کردن به چشمایم نیز
مرا نشناسی !!!
زیبا بود.
ممنون از حضورتان
من آپ هستم ومنتظر حضور گرم شما و نظرات خوبتان
زبان روانی در شعر هایت جاری ست. تمام وبلاگت را خواندم و لذت بردم. موفق باشی. این گونه زبان در سرودن را دوست دارم.
لطفن کامنت اولم را تایید نکنید یا آدرس وبلاگم را تصحیح کنید. اون آدرس وبلاگ جناب نوری است که آدرس وبلاگشان اشتباه تایپی داشت که بنده اصلاحش کردم و همچنان در کامنت دانی من سیو شد . آدرس خودم همین است که در این کامنت گذاشته می شود. ممنون
سلام وعرض ادب
با سه شعر کوچک به روزم
منتظر حضور ونظر ارزشمندتان
بدورد
مرا به زلال
نگاهت مهمان کن...
منتظرم
سلام[گل]
لینکتان کردم برای شعر های خوبتان.