می دانم
خاک هیچ زمستانی
سفید نیست
امروز هم
یکی از روزهای
سرد است که باید
روی رد پاهایم راه بروم،
برگردم
و تو پیر شوی،
از سرما ناخوش!
کلاهت را برداری
و من از قصد
تمام زمستان را
پیاده بروم
تا به یاد بیاورم
سالها پیش
حدود همین قدم ها
تو را به خاک سپرده بودم!
سلام
شعرایی که اول وبلاگمه
البته شعر که نمیشه بهشون گفت
پستهای اول وبلاگمو بخون
اونجان
سلام دلنوشته زیبا و دلنشینی بود موفق باشید و سربلند و پیروز...بیا پیشم آپ کردم خوشحال میشم..
سلام
یکی از روزهای
سرد است که باید
روی رد پاهایم راه بروم،
عالی بود . دست مریزاد. درود وبدرود
سلام
شاید متن ساده و روونی بود ولی نشون ندهنده عمقی از وجود شاعر یا از احساست لطیفتون
ممنون که سر زدین.خوشحال شدم با یک شاعر اشنا شدم
منتظر شعرای جدیدتون هستم.
موفق باشین و پایدار
والا ما شعر شناس نیستیم.
کاش
وقتی میآیم
همان لباس ها را
پوشیده باشی!
روی پاهایم بند نیستم
در را باز کن!
سلام دوست عزیز و شاعر گرانقدر
شعرهایت را بی هیچ مکثی خواندم. روان وسلیس چون چشمه ساری که ازحوالی عاطفه می گذشت.ممنون از محبتت مهربان.بازم ببینمت
سلام رضای شاعر ... ممنونم از سرزدنت... و باید بهت ماشاالله بگم پسر ! با این همه بییننده و خواننده که وبلاگت داره... ای ول داری بابا !! شاعر یعنی همین دیگه یعنی آقا رضای تهرانی... زنده و کامروا باشی و هماره شاعری عاشق ... یاحق!
سلام
بسیار زیبا اما کمی دلگیر
موفق باشید
لقاح احساس شما با احساس من
کودکی به دنیا آورد به نام دوستی
بیا تا بزرگش کنیم...
با اجازه لینکتون کردم
یا علی
سلام. خیلی قشنگ بود. منم به روزم... خوش حال میشم تشریف بیارید...
خوشحالم که می بینم اینقدر پرکاری
و...
شعرت هم جالب بود
راستی همه سلام همسایه ها از خودته؟
سلام
بابت لینک ممنون
منم با افتخار لینکتون کردم
تا به یاد بیاورم
سالها پیش
حدود همین قدم ها
تو را به خاک سپرده بودم!
..همیشه وهمیشه همین راازخودم پرسیده ام ..بیدرنگ شکلهایی درخیالم مجسم میشود که شاید انسان غار نشین که اول نمی دانست ..ونوشتن وخواندن هنوز بخاطرش نیامده بود بانگاهش نوشت..بانگاهش شعر نوشت ..اما کجا ؟کجایش را هیچوقت ندانسته ام
شاید من هم همان غار نشینم که تنها شعر را میخوانم ..واحساس می کنم ..همین دیگر هیچاگاه کلمه ای به سراغم نمی آید که حرفی زده باشم
میتوانی به خانه ام بیایی ..شاید چیزی برای نگاه شما بود
سلام دوست گرامی.دستان مهربانتان باشعری به این بارانیبهاری خواهدبود...
درکنار ساحل کودکانی نشسته اند وباماسه ها هرچه دلشان خواست می سازند ..خانه وقصرهای افسانه ای ..درخت کوه.آدم ..گاهی پرنده
ما هم واژه هارا ازکنار ساحل بر می داریم کوپه کوپه روی هم میریزیم روی هم می چکانیم ..گاهی فرومیریزند .گاهی برهم سوار میشوند ..وشاید گاهی درهم فرومیروند
ناگهان کودک جیغش هوا میرود که خانه ام خراب شد ..درازدراز روی ماسه های فروریخته می خوابددراشکهای حلقه زده چشمانش به آسمان نگاه می کند عبور ابر سفید برآبی آسمان رامی نویسد..در صفحه آسمان که چیزی راگم میکند ..هیچ کس نمیداند که کودک شاعر شده است ..شاعری که همیشه کودک میماند..
با درود . ممنون که سر زدی. من با زبان شیرین کردی و قارسی
می نویسم. دو زیان کهن ایرانی۱
سلام دوست عزیز.
از اینکه به وبلاگم سر زده بودید ممنونم.اما در مورد نظردادن باید بگم اگر چه خودم «نظری» هستم اما نمی تونم در مورد کارهای شما نظر بدم چراکه من اولا شاعر نیستم و چیزهایی که تا بحال سرودم همگی حالت منظومه داشتن نه شعر اگرچه ما در طنز هم بزرگانی رو داریم که شعر طنز میگن اما من هنوز از این مرحله فراتر نرفتم.ثانیا در نقد شعر نو تخصصی ندارم.بنابراین هر نظری که بدم هیچ ارزشی نداره و کمکی به شما نمیکنه.ممکنه بگین خوب بابا من که نگفتم نقد کن گفتم نظرتو بده.باید بگم ماشاالله وبلاگتون اونقدر بازدید داره که از نظرات امثال من بی نیاز باشید.
برای شما آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم.
بازم سلام
و خسته نباشید
سلام
ممنونم اومدی پیشم...
سلام ممنون از تذکرتان را جع به آدرس وبسایتم /احتمالا هنگام فرستادن اشتباه تایپ کرده ام که پوزش می طلبم مو فق باشید
باسلام و عذر تاخیر
از شعر زیباتون لذت بردم همیشه شاعر باشین و سر بلند
با شعری از خودم (نیروانای ابری )
و معرفی مجموعه :
بودا بمان به خاطر نیلوفران باغ ( سروده جناب نیما سیفی مقدم )
به روزم
سلام
ممنون که سر زدید
واقعا خوشحال میشم که کسانی مثل شما با حوصله شعرهامو میخونن و نقد میکنن
باز هم از راهنمایی تون ممنون
منتظر آپتون هستم
تا بعد ... یاحق
خدا بیامرزتت.
به قول شاعری فرانسوی (الان یادم نمی آد اسمش)
شاید برای یک خط از شعری ساعتها کار کرد ولی اگر از احساسی لحظه ای در آن خبری نباشد تمام بافته های شما بیهوده است.
نظرم درباره این شعر.
یا علی
سلام دوست من
خوبی؟
آپت خیلی قشنگ بود خیلی قشنگ مینویسی
ممنون سر زدی
موفق باشس
سلام
زیبا بود
موفق باشی
سلام.
صنمم.شناختی بعد از مدت ها ؟
آپ کردم بعد دوماه با یه قالب جدید یه جمله جدید و یه آهنگ جدید. قدم سر چشم میذاری و بهم سر میزنی ؟؟؟؟
سلام
به روزم و منتظر شما با راهنمایی های منصفانه تان
در ضمن خواهش میکنم اگر ممکن است شعر های راز و آغوش مرگ را هم بخوانید و نظرتان را بگویید
ممنون
یا حق
سلام.
رضا خان !
نگران نباش هنوز هم می خوانمت !
اگر نمی آیم و برایت کامنت نمی گذارم
درود و بدرود ...
سلام
ممنون از دعوتت
زیبا بود
موفق باشید
از حضورت ممنونم
زیباست
لذت بردم
[گل]
سلام دوست عزیز
ممنون که به من سر زدی و منو به وبلاگت دعوت کردی
من هم آمد
موبلاگ قشنگی داری برات آرزوی موفقیت دارم
wow سلاممممممممممممممممممممم
سلاممممممممممممممممممممممممممممم
خوش آمدید .............. قدمتان پر نور ......... مقدمتان گلباران
خوشحال شدم آمدین ............
من با افتخار شمارو لینک می کنم ........... البته اول با اجازه شما ................. مرثیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
شما قشنگ می نویسید .................
من آپم
یک آپ که اشک خیلیها را در میاره!!!!!!![گریه]
اوهوم...
باز هم شعرتان را خواندم..به روزم
سلام رفیق بیا که آپم حرف انگلیسی زیبا گذاشتم بیا سر بزن به دوستات هم بگو بیان سرر بزنن اگه حروفی که میخواستن نبود من خودم سفارشی براشون درست میکنم یادت نره بگی ها تو هم بیا زوووووووووود منتظرم بای
سلام.ممنون از حضور سبزتون.این سوده شما تصویر ها و طرحواره های قشنگی دارد.ولی می شود با حذف بعضی بند ها موجز ترش کرد مثل از سرما ناخوش که شما از برف و زمستان حرف زده اید و یا حدود همین قدمها که قدم حشو است و همین حدود ها افاده معنا می کند.موفق باشید
سلام
؟
سلام دوست عزیز
شعر زیبایی بود. شعر سپید زیبا
این زیبا است!
سلام...عذر می خواهم بابت تاخیر ..با احترام و سپاس فراوان لینک شدید......
سلام رضا جان. کامنتت رو که دیدم گفتم یکی از اون وب هاس که باید بری و بعد واسه اینکه طرف ناراحت نشه بگی شعرت خوبه و دو سه تا از ایرادای کوچیکه کارش رو هم بگی که بش خیانت نکرده باشی و برگردی!!! اما اصلن اینطور نبود.. کارت شاهکار نبود اما شعر دلنشین و منسجمی بود... منکه لذت بردم مخصوصن از ابتدا و انتهاش... بیشتر سر میزنم.. بیشتر سر بزن... در ضمن بچه محل هم که هستیم!!! شاعر باش و موفق.. یاحق
سلام دوست گرامی
با چند کار کوتاه به روزم و منتظر نظرات شما.
احسنت...
سلام
من منتظر آپ شما می مونم .............
باشعری تازه به پیشوازتان آمدم
خوشحال میشویم
سپاسگزارم
5 ثانیه به قتل عقربه بروز است.
سه شنبه 29 اردیبهشت1388 ساعت: 11:28
= سلام.
==خوبی.
===مرسی از این وبساین.
====سری به ما بزن.
======
= ======
=============
===========
========
=====
====
==
=
==
====
=====
=======
==========
============
زیبا بود.
موفق باشید
سلام هم ترانه ی عزیز
ممنون که به من سر زدین
شعر زیبایی بود امیدوارم همیشه موفق باشید
منتظر حضور سبزتون هستم
سلام رضا جان مر30از دعوتت شعرت بی اختیار یاد فروغ انداختم و ....ارجاعات درون متنی ....که خب:/من سردم است / زندگی شاید رهگذری باشد که کلاه از سر برمی دارد وبه یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید :صبح به خیر /شاید حقیقت آن دو دست جوان بود که زیر بارش یکریز برف مدفون شد /(فروغ )
ولی درکل من صاحب نظر نیستم به خصوص درمورد سپید که خودم درش به شکل ناشیانه ای غیر حرفه ای ام
تشکر از دعوتت !
نوشتارت ناخودآگاه مرا یاد نغمه های نفیسه مهدوی
(WWW.HEJRANIHA.BLOGFA.COM)
انداخت !
و البته حرم دل خودم را نیز اینگونه رسوا میکند:
حدود همین قدم ها !
حدود همین زمستان بود
همین نزدیکی
کنار پیاده رفتن خاطره ام
رد پایی یخ زده
کلاهی چروکیده
و خاطره ای که سرما منجمدش کرده است
یادم نیست چرا کشته بودمت !!!