سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!
سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

این زمستان آخری،این لعنتی!

شب ها 

که سایه ام 

زیر پاهایت بود 

لگد به بختم می زدی 

احساس گیجی 

که می خورد به دیوار، 

و  من مثل همیشه 

پنهان از چشم هایت 

زیر لاشه‌ی پرندگان  

مدفون می شدم. 

برایم هیچ وقت فرقی نمی کرد! 

  

  

حالا دیگر 

از سایه‌ی هیچ کلاغی  

نمی ترسم. 

این آخرین زمستان را هم 

با من مدارا کن 

پاییز سختی داشته ام!

نظرات 131 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.daryaadel.blogsky.com

سلام.

واااااای شعراتون خیلی خوشگله.

ممنون میشم به من هم یه سر بزنید.

مهدی زارعی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ب.ظ http://WWW.BIESMWEB.BLOGFA.COM

سلام و وقت به خیر آقا رضا.
نشونی هایی که دادی همه ش درسته .خود خودشم.
در پناه خدا...

الهه پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:09 ب.ظ http://morvarid-shab.blogfa.com

به وسعت آبی کلام ، سلام !


اشعار زیبایی که حاصل تفکر و اندیشه پاکت است بر دلم نشست.
دولت سرای مهربانی و عارفانه ات جاودانه باد
بدرود

آرش نصرت اللهی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:25 ب.ظ http://arashnosratollahi.blogfa.com/

این آخرین زمستان را هم

با من مدارا کن

پاییز سختی داشته ام!

این پایان برای این شعر کمی بزرگ است. می خواهم بگویم ، در قسمت پایانی، لحن خیلی خوبی را به کار گرفته ای و روی بدنه ی شعر کار کن.
با سپاس

بهاره مکرم پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ http://baharehtaraneh.persianblog.ir

سلام/ مثل همیشه خواندنی و زیبا.
ممنونم از اینکه همراهم بودید.
موفق و شاد باشید

صدف پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.janggeumsuk.blogfa.com


باد پاییزی ام-
از شهرهای زبادی گذشته ام.
دوستان بسیاری داشته ام.
هر کدام کولباری از تجربه سفر و خاطرات
در چشمانشان ساطع.
آنها در حال، غوطه ورند.
در گذشته، پاتیل اند.
بعد جغرافیا و قید زمان غایب است.
به آینده می جهند؛ برمی گردند.
در آنها تخیل تجسم می یابد.

در زمستانهای پیرار
اموال عتیق ما برده شدند.
اکنون خیره کنند چشم در موزه های جهان.
کرکسان فراز فلات در جولان
کشتیهای ماورای بحار از ثروت ملی مالامال.
زبان ما ولی هنوز در چهارسوی جهان-
بکار میرود در خانه، کتابخانه، خیابان.
کسی نمی تواند آنرا محو کند
زیرا کودکان ما کتب کهن را در کیف دارند.




البته این شعرو از جایی برداشتم :-)

محمد علی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:03 ب.ظ http://poem-m.blogfa.com

سلام دوست من .
با زبانی ساده و گیرا شعر زیبایی را سروده ای .
به خصوص پایان کار که خیلی دلنشین و زیبست .
ممنونم که دعوتم کردید .
شاد باشید .

ستاره(سالهای بلند من بی تو) پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:05 ب.ظ http://sanfuni.blogfa.com

این شعر رو قبلا هم نزاشته بودید؟ انگار خوندمش

مرضیه پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ http://zolm-name.blogfa.com

سلام دوست عزیز
شعر زیبایی سروده اید

این آخرین زمستان را هم

با من مدارا کن

پاییز سختی داشته ام!

خیلی زیبا ست.. خیلی
موفق باشید

اسماعیل مهران فر پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ب.ظ http://www.momken.blogfa.com

سلام
ببخش کم لطفی ام را
مدتی نبودم رفیق
با شعرت حال کردم
اما نه با پایان بندی حسی اش

سیدمحمدرضاهاشمی زا ده پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:28 ب.ظ http://sheredashti.blogfa.com

گرانمایه دوست اندیشمم جناب تهرانی شعری باطرا وت ونواندیشه ای بسیار زیبا بود واوج شعر پایان...زیبای ان..بود
که به خوبی به تصویر کشیده بودید
ایا اخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام
..................
سلامی چوبوی خوش آشنایی...
چقدر صمیمانه.ومعطر به کلبه ی تنهایی ما آمدی
ودر این عصر بی تکیه گاهی با محبتت چراغ دل مارا
روشن نمودی..قلم وقدمت همیشه سبز..دوستیت پایدار
ای سنگ صبور درد وداغ دل من
ای سبز ترین.. بهار باغ دل من
من منتظرم که با پیامت چون گل
ایدوست...بیایی به سراغ دل من.....هاشمی زا ده

نصیر رضایی نژاد پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.rebeka13.blogfa.com

سلام
ممنون از دعوتتون
کار زیبایی بود

به روز باشید .

کامیار پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:01 ب.ظ http://www.chesojong.blogfa.com

سلام اپت عالی بود

رحمانی (شاهد) پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 ب.ظ http://www.juridical.blogfa.com

دوست من سلام
ممنون که دعوت کردی - شعر زیبایی ست و از خواندن آن لذت بردم
کمی ساده نویسی کرده ای و مخاطب برای ورود به لایه های شعر که البته زیاد هم نیستند به زحمت نمی افتد
تصویر سازی بیشتر میتواند شعرت را زیبا تر کند
تبریک میگم و موفق باشی

سائس پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ب.ظ http://saies.blogfa.com

دوست عزیز سلام!
شعر زیبایت را خواندم و لذت بردم. آفرین بر احساس پاک و استعداد توانا یت/ به امید موفقیت های بیشتر شما و ضمن اظهار سپاس از حضور مکرر پرمهرتان در حدیث عشق، اینک باز هم با غزل تازه ای در انتظار شما دوست مهربان قرار دارم. شاد و سرفراز باشی خوب من!!!

سیدمحمدرضاهاشمی زا ده پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:58 ب.ظ http://sheredashti.blogfa.com

باسلامی مجدد
در مرد شعر زیبایتان قبلا نظر داده ونقد نموده بودم
.........پیامی تازه از شما رسیده بود ولی
جایگاه آن هنر و مطلبی که فرمودید یا ادرسی از ان در وبلاگتان ندیدم

نسترن پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ب.ظ http://www.heavenlovely.blogfa.com/

سلام
ایندفعه عنوان شعرتون واسم خیلی جالب اومد
خیلی دل نشین بود
دست گلتون درد نکنه

مصطفا فخرایی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:37 ب.ظ http://koubeh.blogfa.com

سلام
شعر زیبایی است.لذت بردم.
شاد و سربلند!

شیوا فرازمند پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:54 ب.ظ http://www.sanva.blogfa.com

سلام...شعر خوبتان را خواندم...پایان بندی اش خیلی به دلم نشست...فقط جمله ی (برایم هیچ وقت فرقی نمی کرد!) زیاد با کل شعر از نظر موسیقی درونی همخوانی ندارد..یک جورهایی احساس زائد بودنش را دارم...
موفق باشید..خیلی زیبا بود...

الناز پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:54 ب.ظ http://www.sarzamine-yakhi.blogsky.com

سلام ممنون که دعوتم کردی خیلی زیبا بود

محمود دهقانی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.haghgoo71.blogfa.com

سلام آقارضا جان تهرانی

ممنون که سر زدید

شعرتون هم زیبا بود موفق باشید

امید پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:42 ب.ظ http://venus53.persianblog.ir

سلام
شعر زیبایتان را خواندم
زیبا بود و متفکرانه
اما جمله اخر از بجای داشته ام - داشتم میبود شاید شعر روانتر از اینی میشد که هست
این شاید فقط یک سلیقه باشد
یا حق
امید

حبیب شوکتی نیا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.delpersa.blogfa.com

سپاس همسایه .
زبان ساده و روان شعر هیچ چالشی در ذهن خواننده ایجاد نمی کند . و این البته برای بعضی خوب و برخی دیگر نقطه ی ضعف تلقی می شود .
خودتان چه فکر می کنید ؟
من که بینابین می بینمش . به خصوص پایانش که به دلم نشست .
مانا مانی .

طیبه جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:34 ق.ظ http://ooraman.blogfa.com

سلام جناب تهرانی
من اهل تعریف کردن نیستم فکر کنم جز دو نفر بقیه از شعرت تعریف کرده بودن روش فکر می کنم بعدا نظرم رو می گم که در حق شعر ظلم نشه

زهرا جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:28 ق.ظ http://domeel.blogfa.com

سلام داداش رضا
خیلی ساده و زیبا بود
موقث و شاد باشی

شبـــــلی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:51 ق.ظ http://sheblie.blogfa.com

مثل اکثر دوستان معتقدم که بند پایانی و خصوصآ سطر آخر از زیبایی و قوت فراوان برخوردار است. در بند اول بازهم میشود رد پای همان زبان هذیانی خاص خودت را دید اما در بند دوم انگار ابهام از زبان زدوده میشود و حس شاعر آشکارتر. آفرین.

رجب بذرافشان جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:09 ق.ظ http://www.vey.persianblog.ir/

سلام
زیر لاشه‌ی پرندگان
مدفون می شدم.

از سایه‌ی هیچ کلاغی
نمی ترسم.

با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!
شعر از تصاویر زیبا و جا افتاده با روایت روان و منسجم سود می برد موفق باشید
یا علی

پرنسس جنی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:34 ق.ظ http://hastie.blogsky.com/

منم مثل بعضی دوستان از آخرش زیاد لذت نبردم و لی بر عکس شروع قشنگی داره : شب ها که سایه ام زیر پایم بود ..... لگد به بختم میزدی........ به نظرم این قدر خوب هست که حتی بتونه خودش به تنهایی یک شعر باشه .

احمدی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:49 ق.ظ http://www.maktab11.blogfa.com

سلام ممنون از خبرتان . آقای تهرانی این بخش از شعرت را خوب نگرفتم . برام تعبیر متفاوتی را متوجه میکرد اگر توضیحی بگذارید ممنون میشوم . دست مریزاد

(( پنهان از چشم هایت

زیر لاشه‌ی پرندگان

مدفون می شدم. ))

ترانه. همین جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:01 ق.ظ http://atiyeyemehr.persianblog.ir

سلااااااااااام...
چه طوری؟؟؟؟
خوش میگذره؟؟؟/
خیلی شعرت خوشگل بود....حسابی بهم چسبید....

افسانه جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:14 ق.ظ http://najvaayedell.persianblog.ir/

حالا دیگر از سایه هیچ کلاغی نمیترسم
از این قسمتش بیشتر خوشم اومد
شعره خیلی غمگینه نه؟ یا من چون خودم.....این حسو دارم
یا حق

لیلا کردبچه جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ق.ظ http://leilakordbacheh.blogfa.com

شعر زیبایی بود . اما بند دوم شعر آنقدر قدرتمند بود که کمی از زیبایی بند اول کاسته بود .

navid جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.magd-sat.blogsky.com

ممنون که با خبرم کردی - شعر زیبایی ست و از خواندن آن لذت بردم

مشی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

زمستان سختی نیز در پیش است!
خیلی قشنگ بود! حالا چرا لاشه پرندگان؟؟‌ شاید کلاغ ! نه؟

یوتام جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.shair.blogfa.com

سلام
شعرت راخواندم . موفق باشید . کلبه اشعارم گلباران قدومت .تشریف بیاورید

ماندانا ابری جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.manii.persianblog.ir

درود

بی اغراق از ارتباط خوب کلمات شعرتون ... و مفهومش لذت بردم ... ساده بودنش را دوست داشتم

ممنونم

داستانسرا(عمولی) جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.amoooly.blogfa.com

حالا دیگر ازهیچ کلاغی نمیترسم .واقعا هم شروع وهم پایان محشری داشت.بردی منو تو پپروت.

ستاره جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:40 ب.ظ http://an2chashm.blogfa.com

سلام
شعر قشنگی بود وتصویرهایش هم به اندازه کافی بود فکر نمی کنم این نوع شعر نیازی به تصویرهای بیشتری داشته باشد چون محتوا هم به همان اندازه مهم است.
احساس خوبی هم داشت.
ممنون.

شیما جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ http://lonelydreamer.blogfa.com/

قشنگ بود ...

گم شدم در آخرین حرکت تابی که بی سرنشین تکان می خورد .. آن روز هم اواخر پاییز بود ....

مینا صدیقی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:06 ب.ظ http:///mina-sedighi.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
شعر زیبایت را خواندم...خیلی خوب از عهده ی کار برامدی
ولی فکر میکنم که باید قدری بیشتر روی پایانش کار کنی

موفق باشی عزیزم

اصغر معصومی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:12 ب.ظ http://masuomi.blogfa.com/

سلام عزیز
خوب شروع کردی و...
خوب تر تمام کرده بودی
برقرار باشی

نجمه جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:29 ب.ظ http://manedarun/persianblog.ir

سلام.
جالب بود:
سایه ای که زیرپای دیگری له میشود و لگدی که به بخت می خورد.
از این عبارت هم خوشم اومد:
با من مدارا کن،پائیز سختی داشته ام!

محمدحسین آسایش جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.roozehadineh.blogfa.com

سلم رضاجان
چون همیشه زندگی پاییز سختی داشته ایم همواره چشم مان به مساعدت زمستان بوده است ولی افسوس !

هومن سپیدار شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 ق.ظ http://hoomansepidar.blogfa.com

سلام زیبا بود

نسترن شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ق.ظ http://baghetala.blogfa.com

سلام خاندم تازه ات را... شاید ایراد از من است که اینطور لابلای سطرها گم میشوم و پا به پای متن نمیدوم از این سو به ان سو...ولی درباره ی نظر پست قبل اقای پاشا هم دیدم نظری تقریبا مشابه من داشتند...به امیدهای بهتر...

دختری که هیچگاه پیدا نشد شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:38 ق.ظ http://faghr.persianblog.ir

سلام رضا جان صبحت بخیر

من عاشق شعر های نو و کوتاه هستم

ممنون که خبرم کردی

علی الفتی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ق.ظ

این آخرین زمستان را هم

با من مدارا کن

پاییز سختی داشته ام!

//// حس غریبی بود شاعر/ به نظر می آید دوگونه ساختار داشت کاش به زبان فخیم سطر های آخر شروع شده بود

سارا آرامش شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ http://http://www.rahatarazboodan.persianblog.ir/

زیبا و خواندنی...

بکتاش روش شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.baktashrawesh.blogfa.com

سلام !
باز هم مثل همیشه زیباست
شاعر باشید

انجمن شعر بردسیر شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:42 ق.ظ http://www.rahan.blogfa.com

سلام
از حضورتان ممنون
شعر روانی بود و روان بودن خوب است اگر شعریت را زیر سوال نبرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد