آن شب
که شوق رفتنت
روی سینه ام سنگینی می کرد
هر چند آنجا
سایه ام زیر پاهایت بود
و تمام شب را
در چشمانت می دیدم
در من راه می رفتی
دختر غمگین تنها...!
از چشم های تو تا من
یک زمستان برف باریده بود
برای دست هایت
ستاره آورده بودم
اما نمی دانستم
نباید حرفی از تنهایی زد!
ترس از رفتنت
روی پاهایم بند نبود!
نیامدی!
گفته بودی خصوصی خواهی گفت.
به انتظارم منتطرم.
......................
ماهیتم را در هویتی بخوان!
از روز های مردی عاشق
سلام سلام خوبی
علیک سلام.
[دسته گل]!!!
[ناخوش]
[نیشخند]
[!!!!]
سلام خیلی خوب بود ... فقط منظورت از "شوق رفتنت" چی بود؟ آیا یک پارادوکسه یا منظور دیگه ای داشتی؟
سلام دوست من
من به روزم ومنتظر حضور شما
سلام
شعرتان را خواندم.
مرسی از دعوت شما
ترس از رفتن
ترس از تنهایی
اینها همیشه چیز های است که باعث میشه ما ترس از دست دادن داشته باشیم
و با ترس زندگی کنیم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوار شدم....
چشم اپ هم میکنم.....
سلام رضا جون . خوبی ؟ تبریک واسه طوفان آبی .
مثل همیشه...خیلی زیبا...
شاد باشید
سلام جناب تهرانی خدمت رسیدم فقط تشکر کنم . ممنون از نظر به جایی که دادید . خوب همینه دیگه ! من وقتی طنزی مینویسم میشینم وسط حوضش گریه میکنم !!
خیلی به جا فرموده اید . قبول است . تشکر
اینجا شو آپ ندید لطفا :
بابا جان من شاعر که نیستم . ادیب ام . اون هم بی قواره نویسی !! قربانت
گفتم من آپ کردم؟؟
چرا شعر نمی نویسید دیگه؟؟
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
راستی من خیلی تنهام اگه به ما هم سربزنین خیلی خوشحال می شم
[قلب]
اگه مایل به تبادل لینک باشین بهم اطلاع بدین[چشمک]
من منتظر حضور شما هستم[بوسه][بوسه][بوسه]
وعلیکم السلام و رحمه الله و برکاته،...!!!!
:-):-):-)
اینجا نمیخوا آپ شه؟!؟!؟!
سلام سلام خوبی
امشب تو را یاسها مهماناند
و مرا دل چنگ دوریات میزند
سپیدی سحر را چگونه به تماشا خواهی نشست
وقتی هنوز چشمی
در ته تاریکترین لحظهی بینوازشت
مشق شبهای بارانی را پاکنویس میکند
= = = = = = =
" و خدا عشق را آفرید "
به روزیم !
[گل]
سلام گلم من اپیدم حتما بیا
این هم از اینترنت ایرانه که میره و میاد و ... و آدمو کیج میکنه !!دیدی که مطلب ام بدون آدرس اومد خدمت تون !! ببخشید اذیت می شوید .