سالها پیش
وقتی که باران
بوی دست هایم را گرفته بود
تو آمدی،
زیر قدم های پاییز!
من روی همان صندلی
آرام نشسته بودم
با شناسنامهای
که باید تمامش می کردم!
حالا برایت می نویسم
زخمهایم تعریفی ندارد.
تا تو بیایی
برای تمام سه شنبه های سال
گریه می کنم.
حرفی نمانده
حالا دارم
زیر آخرین هفته های سال
دفن می شوم!
در تصور من بعضی تصاویر در طبیعت وجود دارند و انتقال آن ها به این شعر آسیب پذیری شعر را می رساند .
ولی در تقابل با آن برخی تصاویر هنوز بکرند و نفس می کشند .
مانند شناسنامه ای که باید تمامش می کردم .
من واقعیت اش را به شما بگویم بر روی این زبان کار میشود بهتر است زبا ن دیگری را بر گزینید
سلام / مثل همیشه زیبا و حرفی از جنس دل
موفق و شاد باشید
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری
اما یه عیبی داره که رنکش پایینه
اگه دوست داشتی یه کاری کنی که امتیازت بالا بره من در خدمتم
راه حلش هم سادست من یه لینک باکس دارم که شما او نو تو قالب وبلاگت میزاری بعدش به من میگی تا وبتو تو لینک باکس بزارم به همین راحتی بهت قول میدم امار وبلاگت چند برابر شه
اگه خواستی در خدمتم
سلام رضا تهرانی عزیز.
سروده ی زیبایی بود وکمی خسته.
موفق باشی و سربلند
تصویر ها ی زیبا و ساخت درخشان شعر برایم جذابیتی مانا داشت .رضا جان با خط آخر موافق نیستم .برای دفن !ما به ازایی بیاور .و یا حذف اش کن.
سالها پیش
وقتی که باران
بوی دست هایم را گرفته بود
تو آمدی،
زیر قدم های پاییز!
من روی همان صندلی
آرام نشسته بودم
با شناسنامهای
که باید تمامش می کردم!
.با پوزش و احترام
سلام ممنون از حضورتان وشعر بسیار زیبا و ارزشمندتان وموفق باشید
خیلی زیبا بود ، موفق باشی و سبز
حرفی نمانده
حالا دارم .....
سلام !خسته نباشی آقا رضا !
حقیقتش من زیاد رو شعرای سپید و آزاد کار نمی کنم که بخوام نظری در این باره بدم... اما از شعرات پیداست که جای بهتر شدن داره و می تونی با احساس قوی تر و گزینش واژه های مناسب تر شعرات رو تو دل برو ترش کنی... برات آرزوی موفقیت دارم .
درود.ممنون از حضورتان.با تبادل لینک موافقم.شما را با چه نامی لینک کنم؟؟؟؟؟؟
برای تمام سه شنبه های سال
گریه میکنم....وقتی سه شنبه ها یاد اور پرواز تو باشند
شعر دلنشین ومعطری بود
...............
سلام صمیمی همدل همسفر....
.................
باسلاوعرض ادبی مجدد....
................
همسفر با کاروان اسیران کربلا..دلهایمـــــــــان را پرواز می دهیم
وبا بالهای شکسته... لاله های داغدار را سایه بانی خواهیم نمود
بی برادر رفت زینب...ماند جـــــان کربلا
تا کند آتشفشانـــــی ها زبـــــان کربلا
همسفر با کودکان دلشکسته..خسته تر
میرود دلهایمــــــان..با کـــــــــاروان کربلا............هاشمی زا ده
سلام...چقدر این شعر با حال و هوای اینروزهایم همخوانی دارد....ممنون از دعوتت
سلام. جالب می نویسید و متفاوت. خواندم و لذت بردم. اما چرا همیشه غمگین؟ بنویسید همیشه شاد .
سلام ممنون که امدید نمی دونم اهل نقد هستید یا نه شعر را خواندم موارد که به نظرم رسید : به نظر من صفات در نقش صفتی نثر بودنشان فقط کار را عقیم می کنند مثل آرام و دیگری این تصویر است :با شناسنامهای
که باید تمامش می کردم!
من دوس داشتم تمام شدن شناسناممه را به جای گفتن می دیدم در یک تصویر قوی
سلام رضا جان
شعر خوبی بود
فضاسازی خوبی داشت
حس من نسبت به آخر شعر کمی افت است هر چند در خواندن اوج می گیرد ولی شاید افعال بیش از اندازه ساده به کار برده شده
در بند آخر ولی تصویر خوبی را ارائه کرد
من از حسم می گم فقط موقع خواندن
انگار دوست نداری آخرش رو اینجور نوشته بشه
ممنونم
هادی
سلام و درود بر شما باد و بر محمد و آل او
زیبا بود ...
یا علی مدد است ..
سلام
ممنون که خبر دادین...
مثل همیشه کارتون با ساختار یکدستش من رو به دنیای زیبای شاعرانگی برد ...
سلام
با این که شعر از قابلیت بیانی خوبی سود می برد اما دقت کافی در سطر چنینی (اگر تعمدی نباشد) وجود نداشت موفق باشید
من روی همان صندلی
آرام نشسته بودم
با شناسنامهای
که باید تمامش می کردم!
یا علی
سلام جناب تهرانی حس عجیبی و شعرتون بود که باعث شد چندین بار بخونمش موفق باشید
اللهم عجل لولیک الفرج در انتظار ظهورش میمانیم.
بر دل نشیند هر انچه که از دل براید.
ممنون از حضور سبزتون.
منظور خاصی نداشتم از حرف اون روز شرمنده
یا حق
مهربان ! کارت به خون و جون بیشتری نیاز دارد و جنون و سرکشی به بیرون از زبان مبادی آداب ! این کار فی نفسه شعر نمی سازد اما می تواند شعر را نشان بدهد . شاد باشی .
حق با شماست! بقیه شعر قابل انتشار نبود !!!
پایان بندی شعرتون رو دوست دارم.
زخمهایی تعریفی داری
مرسی دوست عزیز از بابت اطلاعتون
مطالب مثل همیشه عالی بود
با شناسنامهای
که باید تمامش می کردم!
آفرین خیلی خوب بود
ممنون که سر زدید
من شما رو لینک کردم
شما تبادل می کنید؟
زیر آخرین هفته های سال..
زیباست
؛؛مرا بخوان بهار که پشتش از هجوم زمستان شکسته است؛؛
سلام دوست عزیز
ممنون که خبر دادید .
خواندم و لذت بردم
سپاس
سلام قشنگ بود
تازگی سقفی زدم برای حرفهای ساده ام اگه دوست داشتین بیایین.
سلام
برایت مثال زبانی آوردم تا ظرفیت زبانی را ببینی دوستم وگرنه طبیعتا زبان شاعران با هم تفاوت دارد . البته ، رسیدن به زبان انحصاری چندان ساده نیست . . .
تو هم باید به زبان خودت برسی البته با تمرین ، که یکی از این تمرین ها ، خواندن شعرهای خوب است
قربانت
حمزه
راستی کارهای رسول رخشا که وبلاگش را داری هم خوب هستند
سلام چرا کلمه ی حالا رو اوردی و بهش زمان دادی چرابرای اون هر زمان رو قائل نمیکنی من با نظر کورش موافقم تو همون بند اول تو داری شناسنامه رو تموم میکنی چرا دیگه از نو می خوای دفنش کنی!و اینکه لحن شعرت صمیمی هست و این خوبه و به من سر بزن و درباره ی کارام نظر بده
سلام....
شعر دارای ۳ قسمت هست.....( البته من شعر شما رو به عنوان یک متن ادبی خوندم....)
من از کارهای شما به نسبت آدمهای دیگری که در زمینه ی سپید کار می کنند خوشم میاد به این علت که از کلمه های خیلی قلمبه و سلمبه استفاده نمی کنید...و یک سادگی صمیمی مخصوصا در این کار دیده می شه ..... به نظر من این سادگی رو از دست ندید.....تصویر سازی های خوبی داشتید....تصویر سازی ضعیف هم داشتید.... مثل قسمت آخر.....اما در کل کار بدی نبود...... بهترین قسمت....قسمت اول بود....از دیدگاه من.....
موفق باشید.......................................
تا تو بیایی
برای تمام سه شنبه های سال گریه میکنم...
بی نظیر است!
سلام
کمی شعر پراکنده گویی
شعر در اواسطش با نوعی روایی گری مواجه است که در قسمت های دیگر یافت نمی شود
این نشان می دهد شعر شم یکنواخت نیست
اما نکات مثبت و باز شعرتون
استفاده از تصاویر زیبا و مفاهیم انتزاعی و مجرد
البته این یه نظره شخصیه
به ماهم سر بزنین
اگه دوست داشتین تبادل لینک
قشنگ بود ولی مثل اینکه شما با همه روزهای هفته مشکل دارین فیلا دوشنبه و یک شنبه بود حالا سه شنبه هم اضافه شد. شوخی کردم
خیل زیبا ولی ناراحت مثل همیشه
موفق باشید
اوج حس رو در روزی از سال...
تصویر سازی برای فصل موعود...
و درد شعر...
زخم های التیام ناپذیر...
و در آخر ، روزمرگی...
به خوبی منتقل کردی...
تحسین بر انگیزه...
جاری باشی...
سلام چطوری؟ خیلی قشنگ بود . واقعا تو توی پردازش خیال لنگه نداری. منم احتمالا فردا وب شعرم رو آپ کنم.
سلام...زیبا نوشتی
بنواز؛بنواز بر روح پریشانم.
آزادی می خواهم.
به روزم...و منتظرتم..
یا علی
چقدر خوب بود! منم 3 شنبه ای ام!
سلام هموطن خوبم
ممنون از حضور و دعوتتون
خیلی زیبا و غمگین بود چرا ؟
راستش من در زمینه شعر تخصصی ندارم ولی شعر و شاعران خوب کشورم را تحسین میکنم و دوست دارم
موفق باشین و سر بلند
همیشه منتظرم
در پناه حق
سلام بزرگوار
مانند همیشه در ایماژ موفق بوده ای و البته پان بندی شعر بیشتر به چشمم آمد اما شروع شعر چشمگیر نبود
ارادتمند - شاهد
سلام همسایه.
تناقضی می بینم !همه دستهایشان بوی باران می گیرد و برای تو باران بوی دستهای ترا گرفته است. این زیباست .
در کل شعرخوبیست.
رو خاک آسمون رگبار تاول....
به روزم و در آتشکده ام منتظر هیزمهایتان
سلام دوست عزیز
یکبار مفصل برایت نوشتم ولی ارسال نشد !
به نظر من شعر قبلی ات از این شعر زیباتر بود . شعر شروع خوبی داشت استعاره بارن بوی دستهایم را گرفته بود زیبا بود ولی از من روی صندلی... شعر کمی افت کرد . بخش دوم شعر باز این بارر از سه شنبه ها تعریف کرده ای. گویا روزهای هفته را شگرد داری . یکبار یکشنبه ُ دوشنبه ُ و حالا سه شنبه ! ولی به نظر استعاره این بخش به خاطر اغراقش جنبه رمانتیک به خود گرفته است . بخش آخر هم باز اشاره تاریخی است . به نظر من این شعر کمی پریشان شده است . بگذار به حساب سلیقه . ولی من شعر قبلی ات را خیلی دوست داشتم . موفق باشی
سلام دوست من
شعرتو خوندم
شروعی خوبو صمیمی داشت
ولی نمی دونم چرا حس کردم پایان بندی مقتدری نداشت
و ارجاعی هم برای سه شنبه پیدا نکردم
من هم به روزم
شاد باشی
زیر آخرین هفته های سال.... محشر بود واقعا عالی
حالا برایت می نویسم
با شناسنامه ای که باید تمامش می کردم :
زخم هایم تعریفی ندارد
دیگر حرفی نمانده
زیر آخرین هفته های سال
دفن میشوم .
شعر عاشقانه گفتنش سخت است نوشتنش آسان
و نقادی که دست در شعر عاشقانه میبرد سلاخی است که از عشق هیج نمی داند
آخرین سه شنبه چهارشنبه سوری است
کباب بلبل بر آتش گل سرخ
سلام
قشنگ بود
ممنون
شاد باشید
سلام آقا رضا
با کارات خوب میشه ارتباط برقرار کرد...
سلام
حالا برایت می نویسم
زخمهایم تعریفی ندارد.
تا تو بیایی
برای تمام سه شنبه های سال
گریه می کنم.
زیبا بود
سلام
شرمنده دیر اومدم دهه اول محرم خیلی درگیرم
کاراتو خوندم از زخمهایم تعریفی ندارد لذت بردم
موفق باشی
سلام
زمستان و پاییز حس عجیبی در من به وجود می اورد
جالب بود