شک نداشته باش
چند دیوار آنطرفتر
زمستان میشود
مثل شبی که خواب دیدم
سایه ای را
به دوش میکشم
شبیه پیراهن سفیدی
که در خوابهای من میپوشیدی
و من که فکر میکردم
ساعت پنج غروب
آخرین روز هفته است
حالا وقتی که تنها میشوم
همین که باد بیاید
همسایه ها
دور هم حلقه میزنند
چشمهای مرا میبندند
و به خوابهایم برمیگردند