سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

...

 

آن روز که می رفتی 

تمام آدم های این خیابان 

در من دفن می شدند 

و  من از باران  

تنها ابر هایی را به یاد می‌آوردم 

که از موهای تو 

سیاه‌تر بود! 

 

غروب همان روز 

به انتهای خیابان که رسیدم 

سردم شد 

همسایه ها 

برای سایه‌ام فاتحه می‌خواندند!