شب ها
که سایه ام
زیر پاهایت بود
لگد به بختم می زدی
احساس گیجی
که می خورد به دیوار،
و من مثل همیشه
پنهان از چشم هایت
زیر لاشهی پرندگان
مدفون می شدم.
برایم هیچ وقت فرقی نمی کرد!
حالا دیگر
از سایهی هیچ کلاغی
نمی ترسم.
این آخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!
رضای عزیز بی اغراق یکی از زیباترین و دلنشین ترین کارهایت را خواندم .
واقعا؛ دست مریزاد .
رویکرد تازه ای در شعرت دیدم که از توفیق های قابل توجهی خبر می دهند.آفرین و تبریک
باز هم منتظرم صد البته
این شعر همه جوره خوبه ... مثل خودت (-:
سلام :
ممنون از حضورت .
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
اگر می دانی
در این جهان کسی هست
که با دیدنش
رنگ رخسارت تغییر می کند
و صدای قلبت ابرویت را به تاراج می برد
مهم نیست که او مال تو باشد...
مهم این است که
فقط باشد زندگی کند نفس بکشد
و خوشبخت و شاد باشد همیشه ...
همین به همین سختی و تلخی!
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
منتظر حضور سبز شما
التماس دعا
شاد و موفق باشید
سلام
بسیار لطیف وزیباست
انتظار بهاران به تحمل ناجوانمردانه سرد زمستان سفیدمی ارزد
کهنه معلم ارومیه
سلام شعر زیبایی بود. پایان شعر زیباتر بود و محکم تر. البته شروع و میانه ی خوبی هم داشت. شعرهای شما بدون اضافات است و این جای بسی خوشنودی ست اما فکر می کنم این قسمت "برایم هیچ فرقی نمی کرد" انگار تنهاست . یک جورایی انگار با باقی شعر غریبه است البته نه از نظر مفهو می بلکه از نظر زبانی. زیباتر هم می شد نگاشتش جوری که با شعر زیبایتان جور شود.
با تشکر از دعوت شما
________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
_________
ســـــــــــــــــــــــلام عـــــزیــــــــــــز م" آپ " کـــــــــــــــــــــــــردم ...
_____*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*######
__##################_____*##########
__##################___*#############
___#################*_###############
____#################################
______###########آپ کردم ###############
_______#############################
________###########################
___________*#####################
____________*##################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*#######*
_________________######
__________________####
__________________###
چشم به راهم_ _***__*_*
بیا اپم
با سلام و عذر تاخیر!
لذت بردم به ویژه از پایانش:
حالا دیگر
از سایهی هیچ کلاغی
نمی ترسم.
این آخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!
سلام دوست عزیز!
باز هم امدم و خواندمت، زیبا بود و عالی. موفقیت بیشتر برایت میخواهم. حدیث عشق نیز با غزل تازه ای به روز گردیده ، منتظر تو دوست مهربان قرار دارد. شاد زی نازنینم!!!
سلام دوست نادیده. شعر را خواندم. نمی خواهم بگویم من هم منتقد هستم. اما نکته ای که به نظر من رسید در خصوص استفاده از کلمات بود. شاید من چون به این مسئله فکر می کنم که رسمیت ادبی خاتمه سافته و باید چیز دیگری جای گزین آن کرد (حداقل در جایی که من هستم) این طور به واژه ها نگاه می کنم. اما بیا امتحان کن و به واژه ها میدان بیشتری بده. شعر هم آفرینش شاعرانه زبان هست و هم آفرینش شاعرانه واقعیت.
آرزوی موفقیت همیشگی!
آفرین
فکر نمی کردم اهل شعرم باشید
موفق باشید
امیدوارم به زودی سلام همسایه های ۱۰ و ۱۱ رو هم ببینیم
مرسی رضا جان .خوبه
هم سابه چند خانه داری بگو ...
باز دود است اطرافم
مرسی
سلام...شعرتون و خوندم...از بند آخرش خیلی خوشم اومد...با من مدارا کن....به منم سر بزنید با یک شعر گون به روزم
این آخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!
پایان زیبایی داشت . مرسی
[گل] [گل] [گل] [گل] [گل]
..... درود .....
--- تاریـخ شناسنامه ی من ---
زندگینامه «بهمن جازویه» و علی ابن ابوطالب ... بـگفته تاریـخنگاران عرب ...
[گل] پاینده باشی در پناه یزدان [گل] سر بزن [بدرود]
rooidad.persianblog.ir
_____& __________^^^^^^^^^
_____&&& &&&___ ^^من آپم^^^^^^^^^
____&&&&&&___^^^^^^^^^^^^^^^^^^
___&&&*&&**__^^^^^^^ ^^بدو بیا^^^^^^^
______**&&**__^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
_______**&&**__^^ ^^^^^^^^^^^^^^^^^
________**&&**____^^^منتظرما!!^^^^^^^^
_______ __$$&$$$_______________$&$$$
______$$&&1111$$$&&_________ &&1111$$&&
___$$&&111111111$$$&&____&&1111111111$$&&
___$&1111111111111$$&&__&&111111111111$$$&
__$&1111111111111111$$&&111111111111111$$$&
__$&111111111$$$$1111$$1111$$$$111111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$1111$$$$$$$$$1111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$1$$$$$$$$$$$11111111$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$111111111$&
__$111111111$$$$$___*****__$$$$$111111111$$&
__$&1111111111$$$$$$$$$$$$$$$$11111111111$&
___$111111111111$$$$$$$$$$$$111111111111$&
____&11111111111111$$$$$$111111111111111&
_ ____&11111111111111$$11111111&&111$$&&
____ __&&1111111111111111111111&&11$&&
______ __&&111111111111111111111&&1&
_________ _&&11111111111111111$&_&&
__________ ___&&111111111111$$&___&&
__________ ______&&&1111111$&______&&&_&*
____________________&&&111& _____&&&&*
______________________&&&&&$ _______ &*
سلام.
کار زیبایی بود.
ممنون از دعوتتون.
موفق تر باشید.
پر از حرفهای نگفته!
ساده..بی ابهان اما سنگین...
اینکه میگم سنگین منظورم اینه که خیلی ها شعراشون از وزن خاصی پیروی میکنه اما سبک شعر میگن!!!!....
ممنون بابت لطفتون...
همین روزا یکم سرم خلوت بشه حتما آپ میکنم.
روزای قشنگ پائیزیتون پر از ساعات خوش:)
سلام.زیبا بود واقعا.ولی با زیر لاشه ی پرندکان مدفون میشدم؟خیلی دوووووووووره.ولی شروع و پایان خوبی داشت.
می اندیشم
به آسمانی که تاریک است
و زمینی که زیر پایم شل میشود ... بارفتن تو!
گوش می دهم....
به تپش های پرشور قلبم می اندیشم...
به آمدنی که چقدر زود...رفتن شد
و موسیقی زیبای شروع با تو
که زود به پایان رسید
سیمای عریان درختان غمزده را... دوست دارم
بارفتنت من هم ..از دست داده ام نصف وجودم را
نمی آیی نیمه دیگرم را پس بدهی ؟
می اندیشم... به روزی که شاید برگردی
و رویای بازگشت وجودم را گرم می کند
می دانم باز خواهی گشت
اما .....
روزی که شاید دیراست ...
شاید ........
فهمید دارم حسرتی، داغی، غمــی فهـمید
از حجــم اقیــانوس دردم شبنــــــمی فهمید
می گفت یک جــایی دلم دنبال آهویی است
فــال مــرا فــهمی نفــهمی مبهــمی فـهـمید
این کـولی زیبــا دو مــاه از ســـال می آمد
وقـتی کــه می آمد تمــام کــوچه می فهمید
.....
سلام. ممنون از حضورتون... در حدی نیستم که شعر رو نقد کنم. فقط میگم قشنگ بود...
کلاغ در سرما...
در سوز سفید...
با افتخار...
بر فراز سایه ها می چرخد...
به انتظار انتقام...
مدارا؟
چه غریب...........
با درود بر شما
از سر زدنتان به وبلاگم ممنونم
وبلاگ دیگری هم دارمhttp://www.mehreIRANzamin.blogfa.com
و اما وبلاگ شما
... این زمستان آخری کی مشود پایان آخر؟!
و خوبست که کی رسیم به جایی که نه تنها از سایه ی شوم هیچ کلاغی نترسیم ؛ از شومی هیچ کلاغی هم ابا نداشته باشیم که رفتنیست
باز هم می آیم...
موفق باشی
سلام وتشکر از حضورتان موفق باشید
سلام
خواندم
زیبا بود
................
با
-حالا دیگر -موافق نیستم
موفق باشید.
سلام .
شعر زیبایی بود،اما تصور من این است که قدری شکاف بین بند اول و دوم شعر شما وجود دارد طوری که آخر بند اول هیچ تاثیر وتاثری در ادامه شعر شما ندارد با این وجود به دل می نشیند و خوانش آن خالی از لطف نیست.
ممنون از دعوتتان
بدرود.
من در شعر زیاد وارد نیستم که بتونم نقد کنم اما می تونم بگم که زیبا بود اما چرا انقدر غم انگیز.
سلام دوست عزیز
خداییش خیلی قشنگ نوشتی
خیلی حال کردم خوندمش . واقعا برام جالب بود .
به خاطر این آپ زیبات بهت تبریک می گم .
موفق باشید
سایه ات را جمع کن
و به دوردست ها برو
جایی که سایه هایش
آنقدر بلند باشد
که کار دست ما ندهد
.
سلام
ممنون از دعوتت دوست عزیز!
شعرت را خواندم . حظ بردم.
سلام
به روزم با غزلی داغ تشریف بیاورید
سلام رضا جان
مرسی که سر زدی و مرسی از لینکت
من یکمی این روزها دیر به دیر می یام چون هنوز اینترنت ندارم و از کافی نت باید استفاده کنم
دو شنبه کارگاه خوش گذشت؟
سلام منو به همه برسون
شاد باشی
کاری داشتی بهمم ایمیل بزن
مخلصم
یا علی
شاعر عزیز . این شعر چند ساعتی فکر مرا مشغول کرد . دلم میخواست مرجع - من - را پیدا کنم . نشانه هایت کافی بود من بی حوصلگی کرده بودم . برگ همان مرجع - من - است . برگ ها پاییز سختی داشته اند زیرا ناامیدان و عاشقان مهجور و رنجدیدگان با لگد های خویش مرا سخت آزرده اند . پس بیت لگد را سرجایش و به جا میبینم اما عوام زدگی هم سر جایش است موفق باشید
سلام
زیبا بود
ممنون از لطف دعوتتون
با علی
سلام
شعرهای بسیار زیبا و ژرفی خواندم در این خانه
سپاسگزارم از دعوتتان
سلام رضای عزیز.
هر چند در شعر آن هم در سبکهای نو تخصصی ندارم ولی به نظر زیبا میرسید.در ادامه راه موفق باشی.
با درود و سپاس که مرا قابل به نقد آخرین سروده ات دانسته ای
ببنید من به یک سروده همانند یک فیلم هنری نگاه میکنم که حرف و پیام و اندیشه کلی آن چیست. بنابرین هر سطر و بندی از سروده را مانند یک سکانس فیلم نگاه میکنم. خوب در یک فیلم بد هم ممکن است یک سکانس زیبا باشد .این سکانس زیبا اما کمکی به نجات آن فیلم بد نخواهد کرد.یا برعکس ممکن است یک فیلم در نگاه کلی در بیان اندیشه سازنده اش زیبا باشد. امادر برخی سکانس ها پلشتی هم باشد که در نگاه کلی قابل چشم پوشیست. دراخرین سروده ات برخی عبارات و سکانسها زیبا هستند مانند این عبارات
شب ها
که سایه ام
زیر پاهایت بود
لگد به بختم می زدی
....
این سکانس و عبارت هم پلشت است:
من مثل همیشه
پنهان از چشم هایت
زیر لاشهی پرندگان
مدفون می شدم.
.......
پایان هم یک دیالوگ بی تصویر است
که میشود گفت سخنی شاعرانه است:
این آخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!
موفق باشید. من رونوشتی از سروده ات را همراه این نقد در ستون خوانندگان وبلاگ م نگاه تازه میگذارم برای افزایش اگاهی خوانندگان.
کاش همه قدر با هم بودن هاشون رو می دونستن .... قدر عشق ها و دوست داشتن هاشون ... قدر لطف هایی که یه خواهر به برادرش و بالعکس ....
نمی دونم چرا یه همچین چیزی به ذهنم رسید با خوندن شعرتون .. ولی حس یه خواهر که دلتنگ برادرشه بهم دست داد.
موفق باشید.
خداحافظ
سلام دوست عزیز....ببخشید که دیر سر زدم آخه حسابی مریض بودم و افتاده بودم....مثل همیشه زیبا نوشته بودی و چون گذشته ها لذت بردم.....بازم از اینکه دیر سرزدم معذرت...سبز باشی و آرزومند آرزوهایت....
سلام رضا جان
می چرخد روی این آسفالت پیر چه چرخی!
زیر پاهایت بود
لگد به بختم می زدی
احساس گیجی
که می خورد به دیوار،
و من مثل همیشه
پنهان از چشم هایت
زیر لاشهی پرندگان
مدفون می شدم.
برایم هیچ وقت فرقی نمی کرد!
حالا دیگر
از سایهی هیچ کلاغی
نمی ترسم.
این آخرین زمستان را هم
با من مدارا کن
پاییز سختی داشته ام!..........
زیبا نوشتید...خیلی زیبا...
شاد و نویسا باشید...
ممنونم...
[گل]
سلام
[گل]
(دوست جدید)
درود دوست عزیز
قلمت عالی است
فلسفه های پشت بام زده ، فکرهای همیشه طاعونی
زجر تشخیص زندگی از هیچ ، مثل تفکیک قیر از گونی
.
.
.
وبلاگ با غزلی جدید به روز شد .
صمیمانه منتظر حضور و نظرات شما هستم .
موفق و پیروز باشید.
پایان بندی مناسبی داشت
سلام
همیشه ها به روز شد