اینجا سرزمین من نیست باید دوباره بروم سایه به سایهی دیوار که باز دود است اطرافم! هوا سرد شده است. مثل زمستان هفتهی پیش ، دندان هایم به هم می خورد و دست هام کورمال جایی را نمی بیند. ای کاش همه این راه کابوس بود تا نفسم بند می آمد! حالا میان کویری ایستاده ام و باد زیر پیراهنم می وزد! |