سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!
سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

به انتفای موضوع شده ام!

 

از این راه هم که بگذریم 

کاملا از یادشان می رویم 

جای ما چند گلدان و ... 

یادم هست 

پنج بعد از ظهر آن روزها 

چقدر همدیگر را دوست داشتیم 

 

نگران نباش 

خرداد که بگذرد 

دلم هوای تو را خواهد کرد 

همه چیز دوباره 

از تو شروع می شود 

قول دادی همه چیز را نگویی! 

 

آخرین بار که دیدمت 

عکسم روی طاقچه بود!

نظرات 222 + ارسال نظر
... شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ب.ظ http://shab00ne.blogfa.com/

جای ما چند گلدان و ...!
چه تعمق برانگیزنده...!

خرداد هم که نگذرد دلم هوای تو را خواهد کرد..!

ژیلاراسخ شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ب.ظ http://www.ashareman.blogfa.com

سلام اوج شعرتان در/
آخرین بار که دیدمت

عکسم روی طاقچه بود!




شراره جمشید شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:41 ب.ظ http://shararehaye-divanegi.blogfa.com/

عاشقانه ای آرام و زیبا خواندم .
زیبا از قلب واژه می سازید .
و درود

mahdi charchi شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ب.ظ http://mehdi102.blogfa.com/

سلام عزیز!
امیدوارم که عکسمان همیشه روی طاقچه بعضی ها باشد!


روزهایت پرتقالی باد!

سایه روشن شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ

زیبا بود.پایا باشید

آسمان(مشی) شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:12 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

هی جوونی !! کجایی که یادت بخیر!!

تو کارهای شما پارادوکس و آغاز قوی همیشگیه!

شروین شاه‌وزی‌پور شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:34 ب.ظ http://shervin-shahvazipour.blogfa.com

نه به قدرت همیشه اما دوست‌داشتنی. "راه" و "خرداد" شیرین نشسته‌اند. تا دیگری.

اعظم داوریان شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.ad80.persianblog.ir

سلام ممنون از حضور و دعوتت. شعرت رو خوندم این یکی رو از کارای قبلیت بیشتر دوست داشتم.
آغاز خوبی داشت.
خاطره انگیز بود.
شاد باشی.

پژمان قانون شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:54 ب.ظ http://ghanoun.blogfa.com

سلام دوست عزیز
خواندمت . روان و ساده
من هم با خوانشی از رویایی به روزم
بدرود

یادش به خیر شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:13 ب.ظ http://hamishebigharar34.persianblog.ir

نگران نباش

خرداد که بگذرد

دلم هوای تو را خواهد کرد

همه چیز دوباره

از تو شروع می شود ...

زیبا بود و خواندنی
موفق باشید

مجید براری شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:39 ب.ظ http://cherkneves.blogfa.com

ساده بودی مثل سایه

سایه باشی مثل شاید

ارادتمند چرک نویس

امینه شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ http://WWW.PICHESH13.BLOGFA.COM

سلام
به روزم
و
و
منتظر شما

مرتضی عرفانی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.mortezaerfani.blogfa.com

زیبا بود با کلمه های خیلی ساده
اراسته کردی عزیز
موفق باشی.

بهار شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.del100.blogfa.com

درود فراوان
چند قدمی راه تا فراموشی و سپس چند شاخه گل برای تجدید پیمان با یاد و خاطره ها . ساعت های ملاقاتی که به دور از چشم دیگران صورت می گرفت . احساس دلتنگی ها و یادآوری روز های خوش . به یاد آخرین بار که همه چیز خوب بود و خوش . انسان با همین دلخوشی های ساده می تواند به زندگی ادامه بدهد و بس . لینکمی شاعر . لذت بردم و سپاس .

رضا باب المراد شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:01 ب.ظ http://www.blogfa.com

سلام دوست من
از مشخصه های شعر های شما گفتاری ساده و حسی صمیمی ست که مخاطب رو دعوت به ورد به خاطرات شاعر می کنه ولی هنوز هم مشکل عدم ارجاع و گذشتن های ساده از
تصاویر در کارتون دیده می شه
با احترام و فروتنی

عاطفه شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 ب.ظ http://girllove16.blogfa.com

سلام خوبی؟
شعرات خیلی قشنگن
آپ کردی خبرم کن

مریم اسحاقی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.es-haghi.com

بسیار ژرف و زیبا سرودی دوست عزیز
جای ما چند گلدان و سه سطر اول بسیار کامل است...
و چه دل تنگ است این عاشقانه با عکس روی طاقچه..

مینا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ب.ظ http://www.frt24.persianblog.ir

از این راه هم که بگذریم

کاملا از یادشان می رویم

جای ما چند گلدان و ...

یادم هست

همیشه آن ۵ بعد از ظهر
که همدیگر را دوست داشتیم
زود گذشت


عالی بود عالی. دیگه چیزی ندارم که بگم
همین...فقط همین

باقری فر شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ب.ظ http://nyestan.blogfa.com

... نیازی به تملق نگاه شاعر نیست. همینکه خوب و زیبا و زنده می نگرد و گاهی پر از افسوس، ...
به یاد شعر "پابلو نرودا افتادم" ...ساعت پنج بعد از ظهر...
به راستی ساعات روز در خودشان جریان های مرده و زنده بودن زمان به همراه دارند...
در تابستان های گرم و طاقت فرسا ساعت پنج بعد از ظهر ساعت کشیده شدن سایه ها و وزش ملایم نسیم تابستان است که به ما کمک می کند از پوچی و بیهودگی حاصل از گرمای خورشید که ما را محو و مدهوش خواب بعد از ظهر می کند به در آییم و چشم خویش را به طبیعت بنمایانیم. و بعد از ظهر های زمستان ساعت پنج بعد از ظهر همان ساعتی است که ما در ازدحام آدم ها در خیابان یک شهر گم می شویم. عشق را در همین ساعت ها بایدجست و جو کرد.
و من نیز در همسایگی تو هستم در ساعت پنج بعد از ظهر.

مسعود عباسی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.danza.blogfa.com

سلام
دو بار خوندم اما بازم نفهمیدم منظورت چیه...شاید تصاویری تو ذهنت بوده که کامل بیان نشده...

بیرون تر از نگاه شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:12 ب.ظ http://ogling.blogsky.com

سلام
ممنون که آمدی
شعر را خواندم
دوست دارم رک بگویم
البته این فقط نظر من است و سلیقه ی من
البته شعر تو هم مخاطب خودش را دارد
اما
تنها چیز دندان گیری که در این شعر دست گیر من شد این تکه بود :
جای ما چند گلدان و ...

یادم هست
که اگر این طور نوشته می شد من حظ می کردم :
جای ما چند گلدان و یادم هست . منظورم این است که و ربط بین گلدان و یادم هست یک نقش درست می کرد
ممنون که امدی

هومن سپیدار یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ق.ظ http://hoomansepidar.blogfa.com

سلام ممنون از دعودتون مثل همیشه با یهکار بهترو زیباتر به روز کردیدموفق باشید

لیلا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ق.ظ http://mantaman.blogfa.com

ممنون به خاطر حضورت

ن-مسافر یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:15 ق.ظ http://mosaferoshab.blogfa.com

روان واهنگین - کلمات را گوئی معماری اشنا و وارد بکارش که چی می خواهد قشنگ و زیبا روی هم چیده شده .
نباشی خسته وباشی موفق همیشه

نجوای شبانه به روز شده . منتظر دیدار سبزتان

مروارید عرفان یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:59 ق.ظ http://sadafe-darya.blogfa.com

سلام دوست عزیز

شعریست لطیف و دلنشین ! از دل بر آمده و بر دل می نشیند .

اما من تصور میکنم در دیدار دوباره ، همه چیز را خواهد گفت !

و عکست کماکان روی طاقچه است .

برایت آرزوی موفقیت دارم دوست خوبم .

مریم طالبی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ق.ظ http://www.m-talebi33.blogfa.com

خرداد که بگذرد..............زیبا بود
قول دادی همه چیز را نگویی برایم نامفهوم است شعر اینجا شخصی می شود
اهورایی باشید

رحمانی (شاهد) یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:09 ق.ظ http://www.juridical.blogfa.com

سلام بزرگوار
شعرتان را خواندم - شما استعداد و قریحه ی خوبی برای سرودن دارید - اشعارتان این را می گوید - اما آنچه که غالبن در اشعارتان دیده نمی شود تصویر است - شاید یکی از مهمترین مشخصه های شعر سپید تصویرسازی باشد که مرز میان شعر و نثر است و شما در این مهم کمتر تلاش می کنید
مطمئن هستم توانایی قابل توجه ای دارید اما اگر از تصاویر غافل شوید شعرتان ماندگار نمی شود و رنگ و بوی نثر می گیرد
جسارتم را ببخشید - دوست ندارم با به به و چه چه فریبت دهم
ارادتمند - شاهد

مهدی تقی نژاد یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:38 ق.ظ http://golbon2.blogfa.com/

سلام
به تعبیر یکی از دوستان عاشقانه ملایمی بود. البته عاشقانه ها همیشه ملایمند.
دست شما درد نکنه.

علی ساروی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.alisaravi.blogfa.com

رضای عزیز .ساده گی شعر هایت خوبند اما زود رهایشان نکن.سلام مرا به دوستان برسان ولطف کن به ان دوستی که کتابش را می خواست چاپد کنه بگو کتاب اولش را برایم بفرستد یا ایمیل کند ادرس وبلاگش را هم ندارم اگر داری...ممنون

خیال یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ http://ali20482.blogfa.com

آخرین بار که دیدمت ... عکسم روی طاقچه بود ... عالی بود
عاشق باشید و موفق یاحق

آرش سالار یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.bieyvan.blogfa.com

زاویه نگاهت جالب بود. اینکه یک مرده معشوق قدیمی ش را بپاید اما بیش از این چیزی برایم نداشت.

پاینده باشی

شهرام معقول یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:04 ق.ظ http://maghool-poem.blogfa.com/

سلام
شعرتان در شروع با تصویری زنده همراه است و همچنین با تصویری خوب به پایان رسیده است. ولی در میانه راه قدرت تصاویر کمی اُفت کرده است و البته با بازنگری دوباره بی شک شما می توانید بهتر از اینها بازسازیش کنید. دیگر اینکه خوشحال شدم نسبت به شعر قبلی که از اردیبهشت می ترسیدی اکنون امیدوار به خرداد دل بسته ای! پیروز باشید.

رویا... یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:10 ق.ظ http://khoshhalhastam.blogfa.com

سلام.
بسیار ممنون از دعوتتون

نقد بلد نیستم!
(( قول دادی همه چیز را نگویی!))
همه چیز را که نباید گفت!

شاد باشید

ا.کمالی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.buteshamdani.blogfa.com

سلام . همه چیز خوب شروع شد و خوبتر تمام شد . ژایان شعرت را دوست دارم

با شعری در فقر به روزم

غم نامه های وحید یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.khaterebash.blogfa.com

سلام دوست من



ممنون که خبر کردین

زیبا بودد

لذت بردم



موفق باشین

نعیمه درویشی(بهونه بارون) یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.bahooneye-baroon.blogfa.com

درود
کارتان را خواندم. از لحاظ فضا حس خوبی منتقل می کرد. ملموس و در عین حال پیچیدگی های شاعرانه را هم تا حدی می شد در آن دید اما به نظرم در میانه راه انرژی شاعر تمام می شود و یا شاید جرئت ادامه نمی یابد.روی این قسمت کار کنید.
موفق باشید

navid یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.magd-sat.blogsky.com

مطالب عالی مثل همیشه وممنون از اینکه منو از یاد نبردی

وبا خبرم کردید

شیوا فرازمند یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.sanva.blogfa.com

سلام
شعر زیبایتان را خواندم و البته آنچه که حس کردم..حس تلخ مرگ در کل شعر بود..جدایی عاشق و معشوق با مرگ یکی از آنها....
بین بندها کمی ارتباط ضعیف است اما در کل شعر خوبی بود...هرچند ابهاماتی در برخی قسمتها ایجاد کرده...مواظب نثر گونگی کارتان هم باشید...ممنون از دعوت...

سکوت شب یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ http://sokoteshab67.blogfa.com

خندید باغبان که سرانجام شد بهار "
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهار ها که بهار نداشتم .......فروغ فرخزاد"
سلام
بروزم با یک دل نوشته و یک شعر ...
منتظر نقد و نظرات شما دوستان

توکا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:42 ب.ظ http://tookashakiba.blogfa.com/

سلام :
ممنون از حضورت .
*********************
میمیرم برات
نمیدونستی میمیرم بی تو بدون چشات
رفتی از برم
تو نمیدونستی که دلم بسته به ساز صدات
ارزومه که میدونستی که من میمیرم برات
عاشقم هنوز
نمیخواستی که بمونی و بسوزی به ساز دلم
گفتی من میرم
تو می خواستی بری تا فرداها گل قشگلم
برو راهی نیست تا فرداها عزیز دلم
سفرت به خیر
اگه میری از اینجا تک و تنها تا یه شهر دور
حالا که رفتن بدون ما میرسه با یه دنیا نور
سفرت به خیر
برو گر شکستی ز من میتونی دوباره بساز
غزلی شکسته نا امید خسته تو باز برو
نمیخوام بیای
نمیخوام میون تاریکی من تو حروم بشی
نمیخوام ازت
نمیخوام مثل یه شمع بسوزی برام تا تموم بشی
برو تو بزرگی
میخوام که فقط ارزوم بشی
**************************
موفق باشی

پرستو ارسطو یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ب.ظ http://240552.blogfa. com


امان از خرداد همیشه آبستن

از این راه اگر هم که نگذریم

آبکش ذهن خالی از ما خواهد بود

جای ما چند گلدان و ... پیاز های نرگسی که از عید سال پیش

خمیازه میکشند درخواب ریشه ها

"پنج بعد از ظهر آن روزها

چقدر همدیگر را دوست داشتیم "


حتا زیباتر از عکسی ست که روی طاقچه ی خاطرات خاک

میخورد

با درور وسپاس برای دعوت به خوانش

آشوی دشتستانی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://safariashu.blogfa.com/

چنین بودست و دیگر گون نخواهد شد

‌با درود یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:14 ب.ظ http://dehgani.persianblog.ir

سپاسگزارم که منو لایق نظر دانستی. در یک کلام پر از احساس بکر است شعرت. فصل ها را می شود حس کرد. بویژه وقتی خرداد می گذرد. نسیم زیبائی از پنجره ات می وزد. قلمت جاری باد.

هبوط یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ http://1074.blogfa.com

سلام
نگران نباش
خرداد که بگذرد
دلم هوای تو را خواهد کرد
ممنون از خبر
تا دوباره بدرود

ایلشن جلاسی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ http://shabboo1.persianblog.ir

سلام ممنون از خبر دهیت کار را خواندم زیبا بود هر چند شاید نیاز به بازدید و صیقل دوباره ای از نظر ساختاری بود تا شعر فرم مخصوص به خودت را به دست می آورد

مهدی زارعی یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام و وقت به خیر!
پنجره ی بی اسم با یه پست ویژه باز و بسته شد!
سر زدنتون باعث خوشحالی و افتخاره!
در پناه خدا...

عاطفه یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:41 ب.ظ http://girllove16.blogfa.com

سلام خوبی؟؟؟؟
قشنگ بود ولی به نظر من شعرای قبلیت بهتر بودن
مرسی که خبرم کردی
فعلا

اسداللهی66 یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.mashe.blogfa.com

خوب نیست...


نه اصلا خوب نیست...



حتی...



اسداللهی.

نیلوفر یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ http://niloufar-mordabgirl.blogfa.com/

قلب آدم ها گاهی شکوه می کند چرا که آدم ها می ترسند که بزرگترین رؤیاهایشان را متحقق کنند، چون یا فکر می کنند که لیاقتش را ندارند و یا اینکه نمی توانند از عهده آن برآیند. ما قلب ها از ترس می میریم. تنها از اندیشیدن به عشق های مدفون شده و یا لحظاتی که می توانستند خیلی زیبا باشند و نبودند یا گنج هایی که می توانستند کشف شوند ولی برای همیشه در زیر خاک مدفون ماندند چون اگر هریک از این اتفاق ها بیفتد ما رنج وحشتناکی می کشیم. «قلب من از رنج کشیدن می ترسد» *** همیشه به قلبت بگو: «که ترس از رنج از خود رنج بدتر است» (تاریکترین لحظه شب لحظه قبل از طلوع آفتاب است). پائولو کوئیلو

زیبا بود مثل همیشه ممنون که بهم خبردادی

شهبارا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.shahbara.blogfa.com

شعرت خوب و روان است اما به خوبی شعرهای پیشین ات نیست . به نظرم از روی دست خودت تقلید کرده ای . در این شعر چندان فضا ها ، تصویرها و ترکیب های تازه به چشم نمی خورد اما فرم شعر خوب و بی نقص است .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد